بدنبال رهبر

در باب ششم کتاب اشعیا رویایی برای ما بثت رسیده است که براستی با شکوه و دهشتناک می باشد. اشعیا نبی این رویا را اینچنین برای ما بقلم می کشد:

 

"در سالی که عزیا پادشاه مرد. خداوند را دیدم که بر کرسی بلند و عالی نشسته بود. و هیکل از دامنهای وی پر بود. و سرافین بالای آن ایستاده بودند که هر یک از آنها شش بال داشت، و با دو از آنها روی خود را می پوشانید و با دو پایهای خود را می پوشانید و با دو پرواز می نمود. و یکی دیگری را صدا زده، می گفت: قدوس، قدوس، قدوس یهوه صبایوت تمامی زمین از جلال او مملو است. و اساس آستانه از آواز او که صدا می زد می لرزید، و خانه از دود پر شد. پس گفتم: وای بر من که هلاک شده ام زیرا که مرد ناپاک لب هستم و در میان قوم ناپاک لب ساکنم و چشمانم یهوه صبایوت پادشاه را دیده است" (اشعیا 6: 1- 5)

آنچه مدتها برای من تبدیل به معما و پرسشی بی پاسخ گشته بود، اشاره اشعیا نبی به مرگ پادشاه اسرائیل، عزیا بود که چندان ارتباطی در اشاره به حادثه فوت او با این رویا نمی یافتم. آخر چه لزومی دارد که همزمان با بیان چنین رویایی، مرگ پادشاه اسرائیل نیز به اطلاع خواننده برسد؟ تنها لازم بود نگاهی به سابقه سلطنت این پادشاه می افکندم تا پاسخ آن را در ادامه صحبتهای اشعیا بیابم.

عزیا پادشاه به مدت 52 سال بر اسرائیل حکومت نمود و در نهایت بعلت بیماری برص چشم از این جهان فرو بست. تصور وضعیت اسرائیل پس از دست دادن رهبر خود بعد از چنین مدت طولانی (تقریبا 5 دهه) چندان دشوار نمی نماید.
مطمئنأ این قوم پس از مرگ عزیا احساس خلا و نقصان ژرفی در بخش رهبری کشور می کردند. مجسم کنید رئیس جمهور کشوری پس از پنج دهه حکومت بر کشور و بعد از بدست آوردن محبوبیت در بین ملت ناگهان از صحنه روزگار خارج گردد. بهم ریختن سیستم حکومتی، حداقل برای مدت کوتاهی و ایجاد تشویش و نگرانی در سطح وسیع در بین مردم غیرقابل اجتناب می باشد. مخصوصأ برای قوم اسرائیل که در نااطاعتی و عدم اعتماد به خدای خود یدی طولانی داشتند. قومی که پادشاه خود، یهوه را لایق اداره قوم ندانسته، طالب پادشاه شدند. بنظر نمی آید پس از چنین تراژدی ملی، قوم متوجه شاه شاهان و رب الارباب، یهوه صبایوت بگردند.
مسلما اشعیا که خود رابطه نزدیکی با دست اندرکاران حکومت بخصوص پادشاه داشت از چنین تشویشی مصون نبود. در این هنگام بود که خداوند لازم دانست تا اشعیا از حقیقت فراموش شده ای مخبر گردد. لازم بود تا چشمان روحانی اشعیا بر حقیقتی که به فراموشی سپرده شده بود، گشوده گشته و آنچه که خدا بارها به قوم تعلیم داده بود را بیاد آورد.
در اینجاست که این رویای با شکوه به اشعیا داده شده و به او خاطرنشان می گردد که اعتماد خود را بر انسان ننهد.


اشعیا در رویا، خداوند را بر کرسی در جلال خود نشسته می بیند. نخستین مطلب ظریفی که در لابلای کلمات اشعیا می بایست متوجه شد، استفاده از نام خداوند در این آیه است. او از لقب خداوند که نمایانگر پادشاهی، سلطنت خداوند است یاری گرفته در ادامه، آن منظره با شکوه روحانی خود را بتصویر می کشد. خداوند (سلطان و پادشاه) بر تخت پادشاهی خود نشسته، جلال و شکوه او تمامی هیکل را پر ساخته است. 
اگر خود را لحظه ای در جایگاه اشعیا نبی قرار دهیم، احساسات و عکس العملهای او برای ما تداعی گشته، شاید پیغام اصلی این رویا برای ما مشهود گردد. اشعیا در درد غم از دست دادن پادشاه اسرائیل در تشویش نگرانی است و در دیدگان او قوم چون یتیمی می ماند که پدر خود را از دست داده است. درمانده و نگران از وضعیت و آینده کشور، شاه شاهان، پدر آسمانی، حاکم مطلق و پادشاه اسرائیل او را ملاقات می کند.
مطمئن هستم در همان آغاز رویا ادای کلمه ای از طرف خدا برای اشعیا نیازی نبود. یقینا هنگامی که اشعیا بر چشمان پادشاه آسمانی خیره گشت، بی ایمانی، نااطاعتی و حماقت خود و قومش را بیاد آورد که چگونه بر انسان توکل نموده اند. بیاد آورد زمانی را که اسرائیل برای داشتن پادشاه نزد سموعیل فریاد برآورده اراده نمودند تا امید خود را بر انسانی بگذارند که زندگی او چون بخاری است که با محو شدن او از صحنه روزگار این امید واهی نیز از بین می رود. 
پادشاهی که پس از 52 سال حکومت در ناتوانی مغلوب بیماری گشته با درد و رنج، تخت سلطنت خود را بالاجبار رها کرده به پدران خود می پیوندد. چشمان اشعیا رب الارباب، شاه شاهان را دید، پادشاهی که اسرائیل او را رد کرده بود.


پادشاهی که حکومت او زوالی ندارد و با عدل و انصاف سلطنت می کند. پادشاهی که سرور سلامتی و پدر سرمدی و مولف حیات نامیده شده است. مطمئنا چشمان اشعیا با شرمندگی تنها قدرت داشت که لحظه ای بسیار کوتاه به چشمان پر معنی سلطان دنیا خیره شود. 
اشعیا نبی نمونه ای است که متاسفانه هر یک از ما مطابق او رفتار می کنیم. اطمینان دارم هر یک از ما داستانی ناگوار از اعتماد نابخردانه به انسانهایی را داریم که ما را در نامیدی رها کرده، شرمسار ساخته اند.
قلب کتاب مقدس و پیغام او برای ما امروز این است که به انسان توکل مکن؛ نه بخود و نه به هیچ انسان دیگری. اعتماد تو بر خدایی باشد که خود برای نجات تو می آید. جالب است که بدانید آیه وسطین کتاب مقدس نیز این پیغام حیاتی را برای به ارمغان می آورد. (مزمور118)
آیا افسار زندگیمان از دستهای ما گسیخته است؟ آیا کشتی زندگی ما شکسته شده است؟ آیا نیازمند کسی هستیم که ما را نجات دهد؟ به اطراف نگاه نکنیم. بهترینهای ما شاید قادر باشند چون عزیا پادشاه 52 سال ما را نگهبانی کنند ولی در نهایت خود نیز در نیاز رهایی از برصهای زندگی خواهند بود. به آسمان نگاه کنیم، همانطور که سراینده مزمور می سراید:
" چشمان خود را بسوی کوهها بر می افرازم، که از آنجا اعانت من می آید. اعانت من از جانب خداوند است، که آسمان و زمین را آفرید. او نخواهد گذاشت که پای تو لغزش خورد او که حافظ توست نخواهد خوابید. اینک او که حافظ اسرائیل است، نمی خوابد و به خواب نمی رود. 
خداوند حافظ تو می باشد. خداوند به دست راستت سایه تو است. آفتاب در روز به تو اذیت نخواهد رسانید و نه ماهتاب در شب. خداوند تو را از هر بدی نگاه می دارد. او جان تو را حفظ خواهد کرد. خداوند خروج و دخولت را نگاه خواهد داشت، از الان تا ابدالاباد." (مزمور 121)

  • مطالعه 2009 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131