یک شخصیت

" دو نفر یکی فریسی و دیگری باجگیر به هیکل رفتند تا عبادت کنند. آن فریسی ایستاده، بدینطور با خدا دعا کرد که خدایا تو را شکر می کنم که مثل سایر مردم حریص وظالم و زناکار نیستم و نه مثل این باجگیر. هرهفته دو مرتبه روزه می دارم و از آنچه پیدا می کنم، ده یک می دهم. امّا آن باجگیر دور ایستاده، نخواست چشمان خود را بسوی آسمان بلند کند، بلکه به سینۀ خود زده گفت، خدایا بر من گناهکار ترّحم فرما. به شما می گویم که این شخص، عادل کرده شده به خانۀ خود رفت به خلاف آن دیگر..." ( لوقا 18 : 10 ـ 14 ).

 

در آیات بالا، مسیح از دعای دو شخص کاملاً متفاوت صحبت می کند. تفاوتهای شخصیتی زیادی را می شود بین این دو نفر دید؛ امّا مهمترین آنها بی ریایی باجگیر و تظاهر به عدالت فریسی است. اینطور به نظر می رسد که باجگیر آنچه که بود را به زبان آورد، ولی فریسی همۀ آنچیزی را که بود نشان نداد. اگرچه ظاهراً فریسی کارهای درستی را برای خدا می شمرد که در زندگی خود انجام داده؛ ولی او با خدا در این دعا صادق نبود. خدا خواهان شنیدن تمام ماجرا بود.


آیا اشخاصی را دیده اید که در محل کار یک شخصیت، با دوستان یک شخصیت، با خانواده یک شخصیت و در کلیسا یک شخصیت دیگری هستند؟ بله، بودن در شخصیت کاذب گاهی ممکن است به کلیسا هم کشیده شود. افرادی هستند که زندگی روحانیشان در وضعیت خوبی نیست و حتی درست 5 دقیقه قبل از آمدنشان به کلیسا در اتومبیل با همسرشان جر و بحث شدیدی می کنند، امّا با یک لبخند روحانی وارد کلیسا می شوند، و با بالا و پائین پریدن در پرستش و گفتن هللویاه های بلند، همانند آن فریسی خود را عادل جلوه می دهند.
افرادی که چند شخصیتی هستند، همیشه در ریا بسر می برند؛ چونکه نمی خواهند که دیگران از شخصیت واقعی آنها آگاهی داشته باشند. شخصی که دارای چند شخصیت باشد درواقع سعی می کند در تاریکی حرکت کند، تا مبادا به نور آمده، اعمالش نمایان شود ( یوحنا 3 : 20 ـ 21 ).


خواهر نبیه ای در کلیسای محلی ما در اروپا است که روزی از او خواستم برای من دعا کند. در حقیقت من منتظر بودم که اگر خدا پیغامی برای من دارد از زبان آن خواهر بشنوم. راستش منتظر هرچیزی مثل هدایت، یک مکاشفه، یک پیغام کاملاً روحانی و یا تشویق و غیروه بودم، الا آنچیزی که شنیدم. پیغام خدا برای من این بود: آرش، سعی کن همیشه خودت باشی.
اگرچه این پیغام خیلی کوتاه بود ولی مرا مثل یک ظرف چینی خرد کرد. من واقعاً به خودم آمدم. لحظه ای به زندگی ام نگاه کردم و دیدم که خیلی وقتها، آنی نبودم که می گفتم و بیشتر وقتها سعی داشتم به دیگران شخصیت دیگری از خودم نشان دهم. در حقیقت از آن به بعد تصمیم گرفتم با کمک خدا روی این مسئله کار کنم. من ترجیح می دادم، که یک چینی بند زده در دستان خدا باشم تا یک چینی زیبا و قشنگ در ویترین مغازۀ ریا.
حقیقت (تلخ) این است که ما انسانهای شرقی پیچیدگیهای زیادی داریم. خیلی سخت است که کسی از حرفهای ما چیز دستگیرش شود. خیلی وقتها حرفهایی زیادی می زنیم که اصلاً منظورمان چیز دیگری است. مثلاً واژۀ تعارف با هیچ فرهنگ لغت غربی قابل تشریح نیست. خدا از ما دعوت کرده که مثل یک طفل به حضور او بیائیم. خصوصیت مهم یک طفل، داشتن شخصیت سادۀ اوست.


وقتی انجیل را نگاه می کنیم، می بینیم که مسیح از ریا بسیار متنفر بوده و شدیدترین لحن خود را با فریسیان و کاتبانی داشته که اشخاص ریاکاری بوده اند (متی 23 : 13 ـ 36 ). او به همان اندازه از بی ریایی افراد لذت می برده؛ مثلاً وقتی افرادی مثل نتنائیل را می دیده است ( یوحنا 1 : 43 ـ 49 ) آنها را تحسین می کرده است. مسیح با دیدن انسانها، سریعاً شخصیت آنها را می شناخت و به شهادت انسان نیازی نداشت. در طول خدمتش بسیاری به اسم او ایمان آوردند، ولی او به همۀ آنها اعتماد نکرد ( یوحنا 2 : 23 ـ 25 ). به نظر می رسد که عیسی به پطرس بیش از سایر حواریون اعتماد کرد، چونکه او را صخره نامیده و کلیسا و گوسفندانش را به او سپرد. اگر خیلی گذرا شخصیت پطرس را با سایر حواریون مقایسه کنیم، می بینیم که پطرس، بیشتر اوقات آنچیزی را که واقعاً بود را نشان می داد؛ چون در موارد زیادی بیش از سایرین حرف می زد و نظراتش را هرچند نابخردانه اعلام می کرد. او همانگونه که حرف می زد، زندگی هم می کرد. امّا آیا کسی می دانست در سر یهودای اسخریوطی چه می گذرد؟


یوحنا، مسیح را اینگونه معرفی می کند: پر از فیض و راستی. اگر ما قرار است در پی قدمهای عیسی حرکت کنیم، راستی باید در شخصیت ما بسیار برجسته باشد. این راستی باید در حرفهایمان، فکرمان و رفتارمان نمایان باشد. این راستی کمک می کند که ما انسانهای چند شخصیتی به انسانهای یک شخصیتی تبدیل شویم؛ انسانی که با کمک خدا روی آن شخصیت درحال کار کردن است.
مخلص کلام

خدا تنها مایل است روی یک شخصیت شما کار کند و آن چیزیست که واقعاً هستید. شما زمانی در ایمانتان رشد می کنید که اجازه دهید خدا روی شخصیت واقعیتان کار کند. با شخصیتهای کاذب متفاوت در زندگی، ممکن است سبب گمراهی مردم شوید، ولی برای خدا همه چیز منکشف و آشکار است. امروز، همانطور که هستید به حضور خدا بروید. او مشتاق فرزندانی است که در راستی سالکند. می توانیم با یک دعا تمام کنیم:


پدر آسمانی، تو را شکر می کنم که مرا همانگونه که بودم پذیرفتی، ولی نمی خواهی که همانطور باقی بمانم. خدایا از زندگی در ریای خود توبه می کنم. می دانم که ارادۀ تو برای من بیشتر و بیشتر شبیه شدن به پسرت عیسی مسیح است که پر از راستی است. خدایا کمکم کن که از شخصیتهای کاذب زندگی ام آزاد شوم. پدر می خواهم با کمک روح القدس روی شخصیتم کار کنم تا به شکل پسرت عیسی مسیح درآیم. در نام عیسی مسیح، آمین.

  • مطالعه 1929 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131