بارها و بارها این جمله کتاب مقدس را خوانده ایم که:
"از دشمنان و مخالفان خود بیمناک مباشید، شما را بخاطر ایمانتان توهین و محاکمه خواهند نمود اما هراسان نشوید چون در وقتش من از جانب شما سخن خواهم گفت."
من یک نو ایمان هستم در میان کلی دانشجوی مذهبی متعصب در داخل کشور، مخصوصا اوناکه تو دانشگاها مدعی دین برترهستند که بعضی وقتا خیلی ازشون میترسم.
یک روز چند تا از همون بچه های روشن فکر دورم جمع شدند که مثلا با هم مباحثه داشته باشیم، یکی این میگفت یکی اون میگفت دیگه داشتم کم میاوردم نمیتونستم رو چیزی تمرکز داشته باشم تا رسید به اینجا که ازم پرسیدند مگه میشه خداوند به زمین بین ما بیاد؟ این چه کفریه که شما مسیحیان میگید؟
واقعا دیگه منطقی نمونده بود برام که بخوام جوابی بدم، با خودم گفتم ولش اصلا بگم حق با شماست تا سرو تش هم بیاد و فقط از بین اونا دور شم اما یکدفعه و بی هیچ منطقی فقط تو ذهنم هک شد و گفتم: بنظرتون یه نقاش میتونه بره تو تابلوی نقاشی که خودش کشیده؟
یکم مکث کردند و گفتند: معلومه که نه!
گفتم: خدا مثل اون نقاشه و جهان هم نقاشیشه، پس خدا هم نمیتونه بیاد تو نقاشیش.
خندیدند و گفت پس چی میگید شماها!
خودم از حرف خودم جا خوردم پیش خودم گفتم واقعا قاطی کردی ها! حرف نمیزدی که بهتر بود!
اما بازم مثله دفعه پیش تو ذهنم چیزی رو نوشت که خودمم نمیدونستم چی میخواد بگه فقط ادامه دادم وازشون پرسیدم: بنظر شما یک نقاش میتونه تو نقاشیاش صورتی از خودش بکشه؟
گفتن: فکر نکنیم کار سختی براش باشه به هر حال او یک نقاشه هر چقدرم بد یا خوب به هر حال میتونه.
گفتم پس خدا هم میتونه صورتشو برای ما نقاشی کنه و اونو به بین ما بیاره همانگونه که مسیح فرمود من صورت پدر نادیده هستم!