ترجمه قدیمی گویا
|
دعا در پريشاني
دعاي مسكين وقتيكه پريشان حال شده، ناله خود را به حضور يهوّه ميريزد
اي خداوند دعاي مرا بشنو، و فرياد من نزد تو برسد. 2 در روز تنگيام روي خود را از من مپوشان. گوش خود را به من فراگير، و روزي كه بخوانم مرا به زودي اجابت فرما. 3 زيرا روزهايم مثل دود تلف شد و استخوانهايم مثل هيزم سوخته گرديد. 4 دل من مثل گياه زده شده و خشك گرديده است زيرا خوردن غذاي خود را فراموش ميكنم. 5 به سبب آواز ناله خود، استخوانهايم به گوشت من چسبيده است. 6 مانند مرغ سقّاي صحرا شده، و مثل بوم خرابهها گرديدهام. 7 پاسباني ميكنم و مثل گنجشك بر پشتبام، منفرد گشتهام. 8 تمامي روز دشمنانم مرا سرزنش ميكنند و آناني كه بر من ديوانه شدهاند مرا لعنت مينمايند. 9 زيرا خاكستر را مثل نان خوردهام و مشروب خود را با اشك آميختهام، 10 به سبب غضب و خشم تو زيرا كه مرا برافراشته و به زير افكندهاي. 11 روزهايم مثل سايه زوال پذير گرديده و من مثل گياه پژمرده شدهام.
12 ليكن تو اي خداوند جلوس فرمودهاي تا ابدالا´باد! و ذكر تو تا جميع نسلهاست! 13 تو برخاسته، بر صهيون ترحم خواهي نمود زيرا وقتي است كه بر او رأفت كني و زمان معّين رسيدهاست. 14 چونكه بندگان تو در سنگهاي وي رغبت دارند و بر خاك او شفقت مينمايند. 15 پس امّتها از نام خداوند خواهند ترسيد و جميع پادشاهان جهان از كبريايي تو. 16 زيرا خداوند صهيون را بنا نموده، و در جلال خود ظهور فرموده است. 17 به دعاي مسكينان توجه نموده، و دعاي ايشان را خوار نشمرده است.
18 اين براي نسل آينده نوشته ميشود تا قومي كه آفريده خواهند شد خداوند را تسبيح بخوانند. 19 زيرا كه از بلندي قدس خود نگريسته، خداوند از آسمـان بر زمين نظـر افكنـده است. 20 تا نالـه اسيران را بشنود و آناني را كه به موت سپرده شدهانـد آزاد نمايـد. 21 تا نـام خداوند را در صيهون ذكر نمايند و تسبيح او را در اورشليم، 22 هنگاميكه قومها با هم جمـع شونـد و ممالك نيـز تا خداوند را عبـادت نماينـد.
23 توانايي مرا در راه ناتوان ساخت و روزهاي مرا كوتاه گردانيد. 24 گفتم: «اي خداي من مرا در نصف روزهايم برمدار. سالهاي تو تا جميع نسلها است. 25 از قديم بنياد زمين را نهادي و آسمانها عمل دستهاي تو است. 26 آنها فاني ميشوند، ليكن تو باقي هستي و جميع آنها مثل جامه مندرس خواهند شد. و مثل ردا آنها را تبديل خواهي كرد و مبدّل خواهند شد. 27 ليكن تـو همان هستي و سالهاي تو تمام نخواهد گرديـد. 28 فرزنـدان بندگانت باقـي خواهند ماند و ذرّيت ايشان در حضور تو پايدار خواهنـد بـود.»
رحمت خداوند
اي خداوند، دعاي مرا بشنو و به فريادمگوش فرا ده! 2 وقتي كه در زحمت هستم، روي خود را از من برنگردان! به من توجه فرما، و هرگاه دعا كنم بيدرنگ مرا اجابت فرما!
3 عمرم چون دود به سرعت ناپديد ميشود و استخوانهايم همچون چوب خشك ميسوزد. 4 دل من مانند گياهي است كه كوبيده و خشك شده باشد. غذا خوردن را از ياد بردهام. 5 با صداي بلند مينالم؛ جز پوست و استخوان چيزي در بدنم نمانده است. 6 همچون پرندهاي وحشي، آواره صحرا شدهام و چون جغد خرابهنشين، بيخانمان گشتهام. 7 مانند گنجشكي بر پشت بام، تنها ماندهام؛ خواب به چشمانم نميرود. 8 هر روز دشمنانم مرا تحقير ميكنند و مخالفانم مرا لعنت مينمايند.
9و10 بسبب خشم و غضب تو اي خداوند، غذاي من خاكستر است و نوشيدنيام با اشكهايم آميخته است. زيرا تو مرا برداشتي و به كنار انداختي. 11 عمرم چون سايههاي عصر، زودگذر است؛ همچون علف خشك پژمرده شدهام.
12 اما تو اي خداوند، تا ابد پادشاه هستي؛ ذكر تو در تمام نسلها باقي خواهد ماند. 13 تو برخاسته، بر اورشليم ترحم خواهي فرمود؛ اكنون زمان آن رسيده است كه بر اورشليم رحمت فرمايي. 14 بندگان تو سنگها و خاك اورشليم را دوست دارند!
15 قومها از نام خداوند خواهند ترسيد و همه پادشاهان جهان از قدرت و عظمت او هراسان خواهند شد. 16 او شهر اورشليم را دوباره بنا خواهدكرد و با جلال و شكوه فراوان ظاهر خواهد شد. 17 به دعاي قوم درمانده خود توجه نموده، ايشان را اجابت خواهد نمود. 18 آنچه كه خداوند انجام ميدهد براي نسل آينده نوشته خواهد شد تا ايشان نيز او را ستايش كنند:
19و20 «خداوند از مكان مقدس خود در آسمان، به زمين نظر انداخت تا ناله اسيران را بشنود و آنها را كه به مرگ محكوم شده بودند، آزاد سازد.» 21و22 بنابراين وقتي قومها در اورشليم گرد هم بيايند تا خدا را در خانه او پرستش كنند، نام خداوند در اورشليم ستوده و سراييده خواهد شد.
23 خداوند در جوانيام توان مرا از من گرفته و عمرم را كوتاه ساخته است. 24 اي خداي من، نگذار در جواني بميرم! تو تا ابد زنده هستي! 25 در ازل، تو بنياد زمين را نهادي و آسمانها عمل دست تو ميباشند. 26 آنها فاني ميشوند، اما تو باقي هستي. همه آنها چون جامه، پوسيده خواهند شد؛ و همچون ردا، آنها را عوض خواهي نمود و از بين خواهند رفت. 27 اما تو جاوداني هستي و براي تو هرگز پاياني وجود ندارد.
راهنما
مزمور 102 . مزمور تنگي و مشقت