آنان که در درازای تاریخ، شبانه و پنهانی تن به این بدنهادی و کژ رفتاری میدادند، امروزه شرم ندارند که در برابر چشم همگان لب به دلبرِ همجنس بدهند و با بیپروایی خویشتن را شاد و شنگول بنامند. حال آنکه کتابمقدس بدرفتاری آنان را به روشنی سرزنش میکند و خبر از آتش داوری خدا به میان میآورَد که در انتظار همین شنگولان و منگولان است.
شوربختانه، همجنسگرایی و همجنسخواهی روحانی، آفتی است که کلیسای عیسای مسیح را تهدید میکند و اگرمسیحیان هُشیار نباشند چه بسا در دام این پدیده گرفتار گردند. شاید مسیحیانِ همجنسگرا نیز خود را شاد و خوشحال بنامند و گـمان برند که رنگین کمانِ ایزدی بالای سرشان برافراشته است، ولی چیزی جز آتش داوری خدا در انتظارآنها نیست.
میدانیم « زنا » یعنی خیانت مرد یا زنی به همسرش! شخص در حالی که همسر دارد با کس دیگری رابطه یا دوستی عاشقانه برقرار میکند. هنگامی که کلیسا که همسر روحانی خداست با جهان رابطه دوستی برقرار مینماید، مرتکب زنای روحانی مـیشود. یعقوب در رساله خود باب 4 آیه 4 مـیفرماید: « ای زانیات، آیا نمیدانید که دوستی دنیا، دشمنی خداست؟ پس هر که میخواهد دوست دنیا باشد، دشمن خدا گردد! »
اگر زنای روحانی معاشقه کلیسا با دنیاست، پس همجنسگرایی روحانی نیز معاشقه کلیسا با کلیسای همجنس است. همجنسگرایی روحانی اشاره به مسیحیان و کلیسایی میکند که تنها به خودشان میرسند و به فکر لذت بردن، مشارکت و بنای یکدیگر هستند. آنچه آنها با افتخار میگویند این است که همین گروه که هستیم باقی بمانیم و با هم باشیم و اگر هم کسی به گروه ما افزوده شد باید همفکر و همدل با ما باشد.
کـسانی کـه آشـنایی با کتابمقـدس دارنـد، مـیدانند که گناه همجنسگرایی و همجنسخواهی شهرهای سدوم و غموره و اَدمه و صبوییم با فرو ریختن آتش و گوگرد از حضور خداوند از آسمان مجازات شد (تثنیه29: 23). در هر جای کتابمقدس که از آن گناه زشت سخن به میان میآید همواره نام شهر سدوم نخستین نام از شهرهایی است که با آتش خشم ایزدی نابود گردید.
در کتاب حزقیال16: 49 - 50 میبینیم که خدا اشاره به « گناه سدوم » میکند، ولی در آنجا سخن از همجنسگرایی نمیگوید. جالب اینکه در آنجا گناهان دیگری را مشاهده میکنیم که به گناه سدوم ربط داده شدهاند. شاید بتوان به جرأت گفت که همین گناهان بودند که ساکنان شهر سدوم را به سوی همجنسگرایی و همجنسخواهی کشاندند. و اگر این گناهان را با دقت بررسی کنیم در خواهیم یافت که پایه و اساس باور مسیحیان همجنسگرا دور و بر همین چیزهایی است که به گناه سدوم ربط داده شدهاند.
گناه سدوم چه بود؟ تکبر. خودخواهی و خودپسندی همان گناهی بود که فرشته درگاه خداوند را در قدسالاقداس آسمانی تبدیل به شیطان نمود. اگر تخت قدس ایزدی از این گناه دور نماند چه قدر بیشتر کلیسای زمینی عیسای مسیح مورد تهدید همین گناه است. مسیحیان همجنسگرا خودپسندی و خودخواهی ویژهای دارند که گویا تنها آنها راستی را میدانند و دیگران از آن بیخبرند. آنها خود را برتر از مردمی میدانند که به عیسای مسیح ایمان ندارند و همواره آنان را کوچک و پیش پا افتاده میانگارند. اینگونه از مسیحیان گمان میبرند که خرد ویژه در درک رازهای ایزدی دارند و سایر مسیحیان از این خرد بیبهرهاند.
گناه سدوم چه بود؟ فراوانیِ نان. مگر نان فراوان داشتن هم میتواند گناه باشد؟ بله. کتابمقدس میگوید که فراوانیِ نان گناه است. باید نان به قدر کافی و نیاز روزانه خورد نه بیش از اندازه. برای همین بود که مسیح در دعای نمونه خود گفت: « نان کفاف ما را امروز به ما بده » (متی6 : 11). در کلیسای همجنسگرا، نان فراوان داشتن سخن نخست است و اگر شما نان فراوان نداشته باشید زیر نفرین قرار گرفتهاید و باید آزاد گردید!
در چنین کلیساهایی اساس سخنرانی در روزهای یکشنبه گرفتن برکت فراوان از درگاه خداوند است. کشیشان در آنجا با بیپروایی میگویند: «کلیسای راستین، جای یافتن برکت فراوان است و اگر در جایی برکت فراوان ندیدید، بهتر است کلیسای خود را عوض کنید و دنبال برکت فراوان بگردید. ما برای برکات فراوان است که به کلیسا میآییم.» ایمانداران همجنسگرا تمام هم و غمشان این است که چگونه در کلیسا برکت فراوان بیابند. به گمان آنها کلیسا تنها جای گرفتن نان فراوان روحانی است.
اگر تنها برای گرفتن برکات فراوان روحانی به کلیسا بیاییم و هی نانهای خوشمزه و جور وا جور بخوریم، رفته رفته چاق و چله میگردیم و سپس بیماری روحانی سراغمان میآید. تازه از فراوانی نان، سیر هم نمیشویم و هی میخواهیم بخوریم! گاهی آن قدر چاق میشویم که حتی نمیتوانیم در راههای خداوند گام برداریم. به راستی که برکات فراوان روحانی، جلوی رشد سالم ما را میگیرد و ما را تن پرور بار میآورد. به همین دلیل است که اگر کسی به ما میگوید بالای چشم ما ابروست، بیدرنگ دلخور میشویم، قهر میکنیم و به کلیسا نمیرویم. زمانی که از ما میپرسند چرا به کلیسا نمیآیی با قیافهای حق به جانب میگوییم: « من از سخنرانیهای شبان، برکت نمییابم!»
ولی اگر هم بخوریم و هم ورزش و کار کنیم، درست است که ورزش و کار کردن ما را خسته میکند، اما رفته رفته ورزیده میشویم و قوی میگردیم. شاید داستان آن کس را شنیده باشید که به خدا گفت هر چه بگویی با کمال میل انجام خواهم داد. خدا نیز چون اصرار او را دید به وی گفت که سنگ جلوی خانهات را روزی نیم ساعت هُل بده. آن کس، سخن خدا را با شادی پذیرفت و هر بامداد برای نیم ساعت سنگ را هُل میداد. پس از گذشت یک سال از خود پرسید: « راستی چرا این سنگ از جایش تکان نمیخورد؟» از خدا پرسید که دلیل این کار بیهوده چه بوده است. خدا پاسخ داد: « من چه وقت به تو گفتم که سنگ تکان خواهد خورد؟ تو خودت تکان خوردی، ورزیده شدی هر چند که در ظاهر فایدهای برای این کار نبود.»
کلیسای سالم کلیسایی است که تنها به فکر خوردن نان و بنا شدن نیست، بلکه به فکر خوراندن نان و بنا کردن دیگران نیز هست. اعضای سالم میخورند، سپس کار میکنند، درد میکشند، خسته میشوند تا برای وعده دیگر گرسنهتر گردند. ولی مسیحیان همجنسگرا تنها به فکر خوردن و خوردن و خوردن هستند. خوراندن، در قاموس آنان معنا و مفهوم ندارد.
گناه سدوم چه بود؟ سعادتمندیِ رفاهیّت. یعنی زیستن در رفاه و آسایش. مگر رفاه و آسایش هم میتواند گناه باشد؟ مگر بنا بر گفته انجیل عیسی مسیح در برگردان هزاره نو، مسیح برای دادن آسایش به زحمتکشان و گرانباران نیامده (متی 11: 28)؟ مگر حق ما نیست که سعادتمند زندگی کنیم و در آسایش باشیم؟ بله، انجیل کامیابی و شنگول و منگول بودن پیام اساسی در کلیسای همجنسگراست. در آنجا باید همیشه خوش و خرم زندگی کنیم. پاسخ هر دعا را بایستی بیدرنگ بیابیم. چاه آبمان هرگز نباید خشک گردد و اگر هم شد، پس از هر چاه کنی باید به آب برسیم. نخست اینکه هیچ دری نباید در زندگی ما بسته باشد و اگر هم چنین شد لازم است که با استفاده از نام عیسی هر دری باز شود. در آنجا عیسی مسیح مانند آجیل مشکل گشاست که تنها مشکل میگشاید و آسایش ایجاد مینماید.
شوربختانه، امروزه بسیاری از هممیهنان مسیحی خود را میبینیم که میگویند دوست داریم به کلیسایی برویم که کسی با رفاه و آسایش ما کار نداشته باشد و آن را بر هم نزند! میخواهیم راحت زندگی کنیم و از دردسر و مشکلات دوری نماییم. دوست نداریم که شبان و شماس پا پیچ ما شوند و سر از کار ما در آورند. خوب است که هدیه و دهیک ما را بگیرند و پا روی پای ما نگذارند. به راستی که آنها دنبال کلیسای همجنسگرا هستند و کانونی برای همدلان و همفکران خود تا در سعادتمندی و رفاهیت باشند.
آنها از این راستی غافلاند که مسیح وعده زحمات و مشکلات را به پیروان راستین خود میدهد و میفرماید: «در جهان برای شما زحمت خواهد شد» (یوحنا16 : 33). او از ما میخواهد که صلیب درد و زحمت را برداریم و از وی پیروی نماییم (متی10: 38). راه و دری را که مسیح پیش روی ما قرار داده دشوار و تنگ است (متی7 : 13- 14). او وعده آرامش و سلامتی را به ما میدهد نه آسایش و راحتی (یوحنا14: 27).
گناه سدوم چه بود؟ فقیران و مسکینان را دستگیری ننمودن. کسان خودخواه و خودپسند که تنها به دنبال فراوانی نان و رفاه و آسایش هستند، چگونه میتوانند در فکر فقیران و مسکینان باشند؟ مسیحیان همجنسگرا تنها به خودشان میاندیشند و دست یاری و همکاری به سوی همجنسان خود دراز میکنند. اگر کسی عضوکلیسایشان میباشد و یا اینکه قرار است به گروه آنان بپیوندد چهار چشمی دنبال او هستند و از هیچگونه کمکی به وی دریغ نمینمایند. وای به روزی که از گروه آنان جدا شود، او را بدتر از شیطان میانگارند و نمک نشناس میپندارند.
به راستی که یکی از نشانههای بارز در کلیسای همجنسگرا این است که هیچگونه برنامه یا نقشهای برای کمک و همیاری رساندن به فقیران و مسکینان ندارد. حال آنکه خدمت مسیح کمک به فقیران و نیازمندان بود. دامنه خدمت مسیح شامل مسکینان در روح و در جسم نیز میشد. او فرمود: « روح خداوند بر من است؛ زیرا که مرا مسح کرد تا فقیران را بشارت دهم و مرا فرستاد تا شکسته دلان را شفا بخشم و اسیران را به رستگاری و کوران را به بینایی موعظه کنم و تا کوبیدگان را آزاد سازم» (لوقا4 : 18). به راستی که عیسای مسیح شریک در نیاز فقیران و مسکینان بود و درد آنها را میدانست.
برای نمونه او حتی برای ورود پیروزمندانه به اورشلیم از کُره الاغی استفاده کرد که چند مالک داشت! (لوقا19 : 32). این مسأله نشان میداد که کُره الاغ متعلق به اشخاص فقیر بود و آنها نیاز فراوان به او داشتند. برای همین گروه از مردم بود که مسیح فرمود: « خداوند بدین احتیاج دارد » (مرقس11: 4). و آنها چون دیدند خداوند مانند ایشان نیازمند شده است و شرم ندارد که در نیاز آنها شریک گردد، با کمال میل کُره را در اختیار او قرار دادند. ما تا چه اندازه خود را شریک در نیاز فقیران و مسکینان میدانیم و آمادهایم تا با آنها وقت بگذرانیم؟
فقیران و مسکینان نیاز به کلیسا دارند. چه قدر ما به فکر دیگران هستیم، به ویژه آنانی که روحاً فقیر و مسکین هستند؟ کسانی که مسیح را ندارند، ولو اینکه ثروتمند باشند، فقیرند و بر ماست که آنها را دستگیری نماییم. چه قدر به فکر هممیهنان پناهندهای هستیم که در شرایط سخت و بیپولی زندگی میکنند؟ آیا درست است که تنها به ایمان خود ببالیم و اینکه برای خود گروهی داریم که همفکر و همدل با ما هستند؟ آیا این است سلوک نمودن در راههای خداوند؟
فراوانی نان، سعادتمندی و رفاهیت، دستگیری نکردن فقیران و مسکینان باعث شد که خودخواهی و خودپسندی سدوم بیشتر شد تا اندازهای که مرتکب رجاسات گردید. یعنی کارهایی را انجام داد که خدا از آنها تنفر دارد و مورد پسند او نیست. در نهایت نابودی سراغ سدوم آمد و آن شهر با ساکنانش از میان رفت و خدا تنها لوط عادل را که از رفتار فاجرانه بیدینان رنجیده بود، رهانید. زیرا که آن مرد عادل در میانشان ساکن بوده از آنچه میدید و میشنید دل صالح خود را به کارهای قبیح ایشان هر روزه رنجیده میداشت (دوم پطرس2 : 7 - 8).
یک چیز در زندگی همجنسگراها و همجنسخواهان هرگز اتفاق نمیافتد! شاید آنها با هم خوش باشند و خوش بگذرانند و از زندگی کردن با هم خجسته و خشنود باشند. شاید زندگی راحت و آسودهای داشته باشند و از بودن با هم لذت ببرند یا به بیانی دیگر گل بگویند و گل بشنوند. ولی آنها هرگز بچه نخواهند زایید و از این روی زیاد نخواهند شد. و این وضعیت کلیسایی است که تنها و تنها به فکر اعضای خودش است و میخواهد آنها را راضی نگه دارد.
بیایید هرگز این گفته کتابمقدس را فراموش نکنیم کـه « این زمان است که داوری خدا از خانه خدا شروع شود و اگر شروع آن از ماست، پس عاقبت کسانی که انجیل خدا را اطاعت نمیکنند چه خواهد شد؟ و اگر عادل به دشواری نجات یابد، بیدین و گناهکار کجا یافت خواهد شد؟» (اول پطرس4 : 17- 18).