سلام ایران!

دلتنگی برای مام میهن ، و خانۀ پدری در ادوار مختلف تاریخ ، برای ما ایرانیان دور از وطن همواره با نوستالژی و غصۀ عمیقی همراه بوده ، بطوریکه شاعران پارسی گوی را بر آن داشته ، تا حق مطلب را ادا کرده و در این قلمرو دست بخلق آثاربرجسته ای بزنند ! از*رودکی گرفته که " بوی جوی مولیان " را سرود و **امیر عیاش و خوشگذران سامانی را بر آن داشت تا شبانه عزم خود را جزم کند و از سرزمین غریب دل بکند و بهوای کوی معشوق ، درشتی های راه را " پرنیانی" حس کند !

 

تا شاعر معاصر سهراب سپهری که با سرودن " گلستانه " عواطف خود را بسرزمین پدری نشان داد، و احساسات ما را نسبت به سرزمین نیاکانمان نمایندگی کرد ، هردو شاعر از زیبائی وطن می گویند ، واز دوری و غریبی شکایت ها دارند ! آنها از غربت میگویند !

سرودۀ گلستانه و جوی مولیان ، در واقع بازتاب خاطرات وطن است ، نوستالژی عمیقی است ، برای کسانیکه مجبور بجلای وطن شده اند ، آنانیکه عواطفشان تاراج شده ، تحقیر شدگان ، و کسانیکه به آنسوی ناکجا آباد ها و مناطق ناشناس پرتاب شده اند ، همه دلتنگ وطن اند ، و همگی برای بازگشت و دیدار "یار مهربان" روز شماری می کنند ! بنظر می رسد ، حتی در سرودۀ** 137 که" بمزمور تبعیدیان" معروف است نیز عاطفه ها و دلتنگی ها ، در قلمرو تبعید حرف اوُل را می زنند ! کسانیکه از یهودا ، سرزمین پدری خود تبعید شده و به اسارت رفته اند ! " پای نهر های بابل ، آنجا می نشینند و می گریند ! بخصوص ، وقتی صهیون را بخاطر می آورند ! ( مزمور137 :1 ) ! بربط های خود را آویختیم بر درختان بید که آنجا بود .( آیۀ2 ) ! تبعیدیان تن به اسارتی سخت سپرده اند ، اکثر آنان از مطیعان اند ، که بنا به نبوت اِشعیا و طبق پیشگوئی ارمیای نبی به اسیری رفته اند . ارمیا آنها را انجیر های مرغوب می خواند ، زیرا آنان دست پروردۀ آموزش های کلام خدا و عصارۀ اطاعت و ایمان اند. ( ارمیا 24 :4 و5 ) ! آنها سر راه خود به بابل اندیشیده اند ، نکند آنهائی که ما را به اسارت می برند ، از ما سرود بخواهند ! و نکند آنهائی که هست و نیست ما را چپاول کرده اند از ما شادمانی بخواهند، اسیران سازهای خود را فقط بهنگام عبادت در اورشلیم و معبد سلیمان و کوه خداوند می نواخته اند !

حال چه رسوائی بدتر از این !! که سرود خداوند را در سر زمین بیگانه و جایگاه بت پرستان بخوانند . آنها بنا ندارند با هر سازی شادمانی کنند و با هر نغمه ای قادر نیستند خداوند را بسرایند ! آنگاه تاراج کنندگان باور می کنند ، که سرود ها مخصوص مجالس آنچنانی ، لهو لعب اند. ( مزمور 137 :آیۀ 5 ) ! سهراب نیز بیاد مکان محبوب خود" گلستانه" ، وقتی پای نهری می رسد گیوه ها را میکند !! " پای نهری نشستم ، گیوه ها را کندم ..... پاها در آب " سهراب نیز دلش برای گلستانه پر می کشد !" در گلستانه چه بوی علفی می آمد که هیچ کجا نظیرش را ندیده ، و او نیز احساس میکند پای تبریزی ها غفلت پاکی است که او را صدا می زند ، بسوی صدا برمیگردد ! چه کسی گفت سهراب ! "سوسماری لغزید ، راه افتادم". یونجه زاری سر راه بعد جالیز خیار.... ! اما حال که تبعیدیان اورشلیم به اسارتی ناخواسته تن داده اند ! باید پی آمد های آنرا بپذیرند اینک قرار شده ، 70 سال در تبعید بسر برند . ( ارمیا 25 :12 ) !

زیرا خداوند جمیع شجایان آنها را در اورشلیم تلف ساخته و ان دوشیره یعنی سرزمین زیبای یهودا را ، در چرُخشت انتقام پایمال نموده است ! خانه بدوشی و آوارگی بیداد میکند ، کاخ ها منهدم شده و حصارهای شهر ویران گردیده است ،اورشلیم محل فضله و خاکروبه شده و سلامت و بهداشت شهر بخطر افتاده ، و اهالی مانند کسانیکه ، پیش از حمله مُرده باشند ، در تاریکی پرسه می زنند ، خانه ها ویران ، جوانان چون پیران در کوچه ها ی شهر ، آواره و پریشان ، لخت و عور ، بی زیرانداز و بی بالاپوش بر زمین سرد می خوابند ! همه جا عزاست و همه جا غم است انگار خاک مرده بر شهر پاشیده اند .( مراٍثی ارمیا 1 : 15 و20 و21 )! اما با تمام این مصیبت ها ، " آه، ای اورشلیم : اگر تو را فراموش کنم آنگاه دست راست من فراموش کند " ! اما فاجعه به اینجا خاتمه نمی یابد ، نامردمان و راهزنان یعنی بنی ادوم با دشمن همداستان شده اند ! کسانیکه برای کشتار و چپاول لحظه شماری میکردند تا دختران یهودا را به عنف تصاحب کنند !

ای خداوند مکرهای آنها را بیاد بیاور ! کسانیکه کینه های دیرین خود را در روز بیچارگی اورشلیم ، با شادی نشان دادند . ( مزمور 137 : آیۀ 8 ) ! شهرهای یهودا داغدیه و آبرو باخته است زنان را در صهیون بی عصمت کرده اند و دوشیزگان زیباروی یهودا را بی سیرت نموده اند ، مشایخ و بزرگان قوم را بدار کشیده اند و جوانان را به بیگاری برده اند ! سکوتی قبرستانی بر یهودا حکمفرما شده ، ثروتمندان که بر سفرۀ خود طعام هفت رنگ می چیدند ، و خوراک های لذیذ می خوردند ، اکنون در کوچه ها بینوا گشته اند. آنانی که درلباس های مرصع تربیت یافته اند اکنون زباله ها را برای لقمه ای نان جستجو می کنند ( مراثی ارمیا 5 : 11 و 12 ،4 : 5 ) ! ولی با اینوجود دلتنگی برای سرزمین پدری ادامه دارد ، وای اورشلیم : اگر تو را بر همۀ شادمانی خود ترجیح ندهم ، انگاه زبانم بکامم بچسبد !

و اینک سهراب نیز پس از سفری طولانی در راه گلستانه است ! گیوه ها را می کند و پاهای تاول زده و قوزک خستۀ خود را در زلال آب فرو می برد و می خواند : من در این آبادی پی چیزی می گشتم ! پی خوابی شاید ، نوری ، ریگی ، لبخندی ! سهراب نیز پی خوابی عمیق است ، در آبادی پدری ، که شاید مادر بالش زیر سرش بگذارد و او را تر وخشک کند و به او لبخند بزند و برای چای نیمروزی بیدارش کند! ! من در این آبادی پی چیزی می گشتم ! او به آبادی برگشته و بدنبال ریگی است ! تاپسر بچه ای برایش پرتاب کند اما خش حشی میشنود !

کودکی می بیند ، رفته از کاج بلندی بالا ! و از او می پرسد ! خانۀ دوست کجاست !......... تبعیدیان اورشلیم نیز سرود دلتنگی سر داده اند ! از حالا می دانند هفتاد سال را باید تحمل کنند ، طی سالها نسل جدید تغییر هویت خواهد داد جوانها پیر خواهند شد ! و بیگانگی و از خود شدگی بیداد خواهد کرد ! آنها میدانند " مرغ زیرک چون بدام افتد تحمل بایدش" ! اما کارهای خداوند عجیب است در میان تبعیدیان کسانی چون دانیال و میشائیل و حننیا و عزریا ( میشک ، شدرک ، و عبدنغو ) ،بر می خیرند اولی را بخاطر ایمانش به سیاه چال وحشت می افکنند ، و آن سه دیگر را در تون ملتهب پرتاب می کنند ( دانیال 3 : 19ـ 22 و 24 ـ 25 ) ! اما خداوند محافظت می کند دانیال بر توطئه ای که مشیران و حاکمان عیله اوتدارک دیده اند ، پیروز می شود ، و چون بر امانت داری و او هیچ خطا و تقصیری نیست و روح فاضل او را هدایت می کند !

پس وقتی بیگناهیش ثابت میشود ، آنگاه پادشاه اراده میکند ، تا او را به فرمانروائی تمام مملکت منصوب کنند. ( دانیال 6 : 5 و 16 ) ! آری اینک در میان اسیران اِستر و مُردخای هستند ، اولی ملکۀ وقت ایران می شود ، و مُردخای از دسیسۀ ، کودتائی که برای خشایار چیده اند ، بموقع پرده بر می دارد مردخای نیز در میان خیل تبعیدیان است اما موفق میشود در کوران سردرگمی های اسارت ، دختر عموی خود اِستر را آنچنان نیکو تربیت کند که با جلال و عظمت پادشاه هخامنش شریک گردد . ( اِستر2 : 5 و 6 : 3 ـ 10) ) !

در بین تبعیدیان نّحّمیا است که ساقی اردشیر و یکی از نزدیکترین مقامات امنیتی شاه است ، که حاکم سرزمین یهودا میشود ، وعزرا که بمقام کاهنی ودبیری میرسد ! اینان ، انجیر های ناب ، بی لک و پیس ، و نوبرانه های پرورش یافته ،در مکتب الهیات اورشلیم هستند ! اینها کسانی اند ، که نجوا کنان خوانده اند : "ای اورشلیم اگر تو را به همۀ شادمانی خود ترجیح ندهم ، آنگاه مرگ را بر زندگانی روا میدارم" شاید این گفته حافظ بی حکمت نیست که از زبان غریبان گفته است : خرم آن روز کزین منزل ویران بروم ــــــــــــ راحت جان طلبم وز پی جانان بروم ! دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت ـــــــــــ رخت بربندم و تا " ملک سلیمان " بروم !

و اینک این ندای تبعیدیان است در همۀ مکانها و در همۀ زمان ها ! برای آنانیکه از تهران ، آبادان ، نهاوند ، ایلام ، کرمانشاه ، همدان ، تبریز ، جلای وطن شده اند ، ای گیلان ، و ای مازندران ، وای گلستان ، و ای اصفهان ، وای خوزستان ، وای سیستان ، وای بلوچستان ، وای خراسان ، و ای کرمان و کردستان ، ای قزوین ، و ای چهارمحال و ای زنجان ، و ای بوشهر ، وای یزد سرفراز ، وای آذربایجان ، وای خلیج همیشگی پارس ، و ای گلستانه های ایران ! آگر تو را به همۀ شادمانی خود ترجیح ندهم !! فردای نزدیک که قرار است به ایران بازگردیم ، چقدر خوب است تا سرودهای خداوند را از بر کنیم ، و آنرا به همه چیزترجیح دهیم، و همچون عذرا و نحمیا و*** زکریا ، " چنگ زهم گسیخته زه را ، زه بندیم " و حصارهای حفاظت را با دعا و کلام بازسازی کنیم ، و کلیسای خداوند را بنا نمائیم ، و بر دیوار آن صلیبی به عمق مصالحه و برادری ، و مذبحی به پهنای عاطفه های له شده ، و تن خود را چون قربانی سوختنی آمادۀ فداکاری نمائیم ! و آنگاه به ایران دوباره ،سلام کنیم ! سلامی به زیبائی گلستانه و به لطافت پرنیان وبه خجستگی بهاران ، و به قداست اورشلیم ! و به وسعت همۀ ایران. ............. سلام ایران !

<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<<< * محمد جعفر رودکی سمرقندی معاصر ،ابونصر احمد سامانی /////////////////// ** مزمور تبعیدیان ! سرایندۀ آن در آیه های 8 و 9 نابودی حکومت بابل را پیشگوئی میکند ! سرزمین یهودا که محل حکومت اسرائیل جنوبی است توسط نبوکد نصر ( 605 ــ 562 قیل از میلاد ) تسخیر و منهدم می شود !این واقعه 600 سال پیش از تولد مسیح رخ میدهد ! *** رجوع شود به پیشگفتار کتاب زکریا ( ترجمۀ تفسیری ) و همچنین باز سازی خانۀ خدا توسط زروبابل ،( زکریا 4 : 6 ـ 7 ) !

15 مارچ 2008 میلادی ! مسعود مهرداد.

  • مطالعه 1906 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131