کورش زاده یک مکاشفه !

یکروز که در یک مرکز درمانی نشسته بودم و داشتم مجلات و روزنامه های روی میز را ورق می زدم یک مجله علمی وزین با تیتر درشت "اعاده حیثیت برای امپراطوری پارس" توجه ام را بخود جلب کرد که ده صفحه از مجله نود صفحه ای خود!

را به دفاع از حیثیت پارس در برابر فیلم سراسر دروغ 300 اختصاص داده بود و آنقدر دلائل محکم و زیبا و مستدل از کتب جامع و تحقیقات کتاب مقدسی و کتاب مشهور آتش پارسی نوشته تام هولند(2005) و "میراث جهانی پارس، امپراطوری فراموش شده " نوشته جان کورتیس و نیگل تالیس از مرکز تحقیقات دانشگاه کالیفرنیا(2005) آور ده بود که گوئی نویسنده و گردآورنده مقاله یک پارسی و ایرانی است که چنین مقاله ستایش آمیزی در باره ایران و کورش بزرگ و داریوش وهخامنشیان و دیگر سلسله های پادشاهی چون اشکانیان و ساسانیان نوشته است.

البته ناگفته نماند که از نقاط ضعف و برهانهای فروپاشی امپراطوری ایران نیز بدور نمانده بود، اما نوشته ای بیطرف و واقعی بود که حتی برداشت یونانیان و هرودت در داستان 300 را در جنگ خشایارشاه و یونانیان بی اساس و غیر واقعی خوانده بود و تلاش بسیاری به خرج داده بود تا به اصطلاح بربریت و توحش ایرانیان! و دموکراتیک بودن یونانیان! آن عصر را به چالش بکشد و واقعیات را از درون آن بیرون بکشد. و حتی به لباسی که برای جنگاوران ایرانی در فیلم یادشده استفاده شده بود اعتراض کرده بود!


او به شیفتگان هنر و دموکراسی هلاسی و بیزار از ایرانیان میگفت: خب در باره کتیبه بیستون و منشور کورش و تخت جمشید و آریائیهای آن سرزمین چه حرفی دارید که بزنید؟ حیثیت پارس یک حیثیت جهانی است. 
نویسنده همچنین نقشه ای از امپراطوری ایران که از هند تا یونان ادامه داشته است متمایز کرده و در مقاله خود آورده بود و نوشته بود که اگر می خواهید وسعت آن امپراطوری را دریابید باید خطوط طلائی نقشه را دنبال کنید آنجا نقشه ایران است!
اما نویسنده با فروتنی از نوشتن نامش خودداری کرده بود و این نویسنده ناشناس مرا به این اندیشه برد ما که ایرانی هستیم برای بزرگداشت تمدن و فرهنگ زادگاهمان چه کاری کرده ایم؟ 
همچنین دوستی به من زنگ زد و گفت که دربدر به دنبال متن مقاله ای می گردد که در تاریخ 31 مارس 2000 و با عنوان تحریک آمیز "انتقام هخامنشیان" در روزنامه لوموند فرانسه منتشر شده است و انتشار آن مقاله به بهانه تاسیس دو کرسی در باره امپراطوری ایران در کالج مشهور دوفرانس بوده است و بسیار ناراحت بود که آن را نمی یابد. هیچوقت جمله او را فراموش نمی کنم که گفت:
--اگر شده به پاریس میروم و از سردبیر لوموند آن را خواهم خواست!
اینها قطره ای است از عشق به فرهنگ و تاریخ ایرانیان باستان توسط جهانیان که من به آنها در فهرستی اندک اشاره میکنم و یا دسترسی دارم.


آنروز با خودم گفتم ما مسیحیان نیز میتوانیم نام بزرگ و پرآوازه کوروش را از گنج عهد عتیق استخراج کنیم و به دنیا بشناسانیم که روز جهانی کوروش و بیست و نهم اکتبر بسیار بهانه خوبی بود و فکر میکنم تمامی ایرانیان در این روز باید برای بزرگداشت کوروش کاری انجام دهند. 
و چکیده اندیشه من در این باره هر چند شتابزده، مقاله زیر است امیدوارم که مفید واقع شود. و اما:
در کتاب اشعیای نبی باب بیست و یک در دو آیه نخست به یک تصویر بزرگ و یا نبوت درخشان از این پیامبر مسیحائی برمیخوریم که مانند رهبری یک گروه کر وهمسرائی موسیقی به پیشواز ملت بزرگ پارس ونخستین امپراطوری جهان و رهاننده قوم خدا واسرائیل می رود. 
"چنانكه‌ گردباد در جنوب‌ می‌آید، این‌ نیز از بیابان‌ از زمین‌ هولناك‌ می‌آید. 2 رؤیای‌ سخت‌ برای‌ من‌ منكشف‌ شده‌ است‌، خیانت‌ پیشه‌ خیانت‌ می‌كند و تاراج‌ كننده‌ تاراج‌ می‌نماید. ای‌ عیلام‌ برآی‌ و ای‌ مدیان محاصره‌ نما. تمام‌ ناله‌ آن‌ را ساكت‌ گردانیدم"
"تاراج و خیانت به بابل اشاره میکند که قوم اسرائیل را به اسارت برد و "عیلام و مدیان" برای نجات فراخوانده می شوند و بخش آخر به شادی اسرا که از زندان بابل رها گشته اند اشاره میکند."
و توجه کنید که این مکاشفه نزدیک به یکصد و پنجاه سال پیش از آنکه به وقوع بپیوندد از زبان اشعیا شنیده شده است و هنوزهیچ نشانه ای از اتحاد سه قوم بزرگ در دست نبوده و هیچ منبعی جز کتاب مقدس این رویداد ورجاوند و بی نظیر را گزارش نکرده است و این نبوت بر مشهودات و الهامات خاص خداوند به انبیاء و درستی کتاب مقدس تاکید می گذارد.


و اما منظور ما از اشاره به دو آیه از کتاب مقدس چیست؟
روز 29 اکتبر از طرف یونسکو سازمان فرهنگی سازمان ملل بنام روز کوروش بزرگ یا به انگلیسی "سایروس د گریت" نامیده شده است که با نام پدر ایرانیان متمدن و خادم خداوند و مسیح برای یهود و مسیحیان شناخته میشود و وی اولین امپراطوری جهان و اتحادیه پادشاهی را بوجود آورد و امروزه در سراسر جهان به افتخار چنین مرد بزرگی از طرف ایرانیان و سایر ملل و دوست داران فرهنگ و تمدن و هنر و حقوق بشر جشن و گردهمائی برگزار میشود که جای بسی تقدیر دارد.
در بیست و نهم اکتبر 539 قبل از میلاد مسیح (عمانوئیل) لشکر بزرگی به بابل وارد شد، تمامی این شهر نگران بودند که چه سرنوشتی در انتظار آنان است آنها شاید فکر میکردند پادشاه فاتح پارس آنها را از بین خواهد برد و یا از آنها برده خواهد ساخت و بارگران بر دوش آنان می نهد تا کاخهایش را بنا نهد و یا شهر را به آتش میکشد و مراکز عبادت آنان را با خاک یکسان خواهد کرد و دیکتاتوری و خشونت را رواج خواهد داد چنان که در آنزمان معمول آشوریان و بابلیان و مصریان بود اما وی فرمانی صادر کرد که بر یک استوانه گلی نوشته شد و در آن سربازان را از حمله و کشتار مردم برحذر کرد و به همگان آزادی دینی داد و نقشه و پیش گوئی خداوند را در باره آزادی یهودیان اسیر به مرحله ظهور رساند و آنها را از اسارت هفتاد ساله بابل رهانید و به آنها گفت که میتوانند به اورشلیم برگردند و خانه خداوند را بنا کنند و حتی برای اینکار مبالغ زیادی به آنها داد و یکی از مهمترین قوانین وی در سیلندر مشهورش لغو بردگی انسان توسط انسان و لغو مراسم قربانی انسان در معابد و آزادی دینی انسانها بود، قانونی که اینک دنیای قرن و بیست و یک هم آن را نمی پذیرد و بسیاری حکومت ها و مذهب ها با ان مشکل دارند و هر ساله بسیاری بخاطر تبعیض مذهبی در ایران و جاهای دیگر دنیا زندانی و یا کشته وحتی سوزانده میشوند.


این کتیبه گلی قرن ها گمشده بود و کتاب اشعیا و دوم تواریخ و عزرا بود که دلیر مردی و شجاعت مرد پرصلابتی چون کوروش بزرگ را در سینه خود فریاد میکرد و از او به عنوان منجی و مسیح خداوند و برگزیده یهوه پرجلال برای نجات قوم خدا نام می برد تا اینکه در سال 1897 میلادی بوسیله هرمزد رسام باستان شناس آشوری در نینوا و یا عراق امروزی کشف و به بریتانیا برده شد و در آنجا بوسیله باستان شناسان به دقت بررسی شده و به زبان امروزی دنیا برگردان شد و اینک در قرن بیست و یک و پس از گذشت 2548 سال از نوشتن آن به عنوان اولین منشور حقوق بشر در جهان شناخته میشود سازمان ملل به آن به عنوان یک قانون پیشرفته متمدن استناد کرده است و بدلی از آن را در نیویورک نگهداری میکند. و در سال 1971 آن را به شش زبان زنده دنیا منتشر کرد. کتیبه اصلی در بریتیش میوزیوم است.
در سال 1973 محمد رضاشاه پهلوی به افتخار چنین دلیرمردی و برپائی اتحادیه پادشاهی 2500 ساله ایران بوسیله کوروش جشنی شایسته برگزار کرد و از وی تجلیل و ستایش کرد و سران 69 کشور جهان در پرسپولیس در نزدیکی شیراز به وی ادای احترام کردند. تجلیلی که هیچگاه بعد از آن عملی نشد.
نطق مشهور محمد رضاشاه با عنوان "کورش آسوده بخواب که ما بیداریم" یکی از جنجالی ترین نطق ها در باره کورش بزرگ است که اگر فراموش نکرده باشید به کتب دبستان نیز راه یافته بود. 
روحانیون مذهبی وقت بشدت به جشن یادبود کوروش تاخته و آنرا از مظاهر کفر و بت پرستی برشمردند.
و هزینه های بالای آن مراسم را کمرشکن و به ضرر مردم فقیر خواندند. اما در واقع هیچگاه در باره نتایج شناخت فرهنگ و تمدن ایرانی توسط جهانیان سخنی به میان نیاوردند. گناهی هم متوجه آنها نبود چون اصلا هیچ شناختی در باره فرهنگ و گذشته ایران زمین نداشتند(پس باید حق را به آنها بدهیم!)
باور نمی توان کرد در حال حاضر برای برگزاری یک کنفرانس و یا گردهمائی اسلامی با حضور مهمانان داخلی و خارجی چقدر هزینه میشود آیا هیچگاه گزارشی در باره یک کنفرانس و هزینه های آن سخنی به میان رفته است؟
و حتی بعضی از نویسندگان ایرانی که تمایلات شدید اسلامی دارند مانند ناصر پورپیرار در کتاب دوازده قرن سکوت به مدح دوران درخشان عرب پرداخته و کورش را یک گماشته یهودیان (توجه کنید) به شمار آورد!
در تهران قبل از انقلاب خیابان بزرگی در تهران به نام کوروش بود که پس از انقلاب از روی دشمنی روحانیون و جمهوری اسلامی با تاریخ قبل از اسلام تغییر نام داده شد و میتوان گفت کوروش بزرگ در کشور خودش ناشناخته است.


در روز بیست و نهم اکتبر هر سال نیروهای پلیس و لباس شخصی برای متفرق کردن و کتک زدن و دستگیری افرادی که برای بزرگداشت کورش در پاسارگاد گردهمائی می کنند به آن شهر اعزام می شوند.
اما تعداد خیابانها و میادین و پارک و بیمارستان و مساجدی که به نام خمینی است در ایران سر به ثریا میزند. 
و اما این مرد برجسته چگونه به چنین افتخاری رسید؟ 
پس بهترین راه آن است که این شخصیت و قهرمان بی نظیر را از دریچه کتاب مقدس بشناسیم.
در کتب دوم تواریخ عزرا، اشعیا و ارمیا و دانیال ما بنام کورش برمیخوریم.
نخست با اشعیا پیامبر مسیحائی در باب چهل و چهار آیه بیست و هشت همسفر می شویم:
"و در باره کورش میگوید که او شبان من است و تمامی مسرت مرا به اتمام خواهد رسانید و در باره اورشلیم میگوید بنا خواهد شد و در باره هیکل که بنیاد تو نهاده خواهد شد."
توجه کنید: کورش: شبان- مسرت- اورشلیم- هیکل(معبد)
آیا اینگونه پرداخت قوی و جمله بندی در یک متن مقدس در باره کورش بزرگ نشانه ای از توجه ویژه و مستقیم خدا به این مرد نیکنام نیست؟ چه چیزهائی برای شما تداعی میشود؟
توجه کنید که پیش گوئی اشعیا نزدیک به صد و پنجاه سال قبل از این رویداد گفته شده است و حتی هنوز کورش بدنیا نیامده بود و و هنوز امپراطوری پارس که تشکیل شده از پارتها و مادها و ایلامیان بود بوجود نیامده بود این یکی از اعجازهای کتاب مقدس است که با دقت تاریخ را به تصویر کشیده و نام پادشاه پارس نیز برده شده است
و توجه کنید به همین کتاب باب 45 آیه یکم:


خداوند به مسیح خویش یعنی به کوروش که: دست راست او را گرفتم تا به حضور وی امت ها را مغلوب سازم و کمرهای پادشاهان را بگشایم تا درها را به حضور وی مفتوح نمایم و دروازه ها دیگر بسته نشود چنین میگوید.
و این نکته هم دارای اهمیت است که در پیشگوئی های عهد عتیق فقط نام مسیح خداوند و کورش به روشنی و کامل برده شده و در باره آن پیشگوئی شده است است و در باب 45 کتاب اشعیا "خداوند از وی با نام مسیح خویش یاد میکند یعنی نجات دهنده و وی در زمره کینگ داوید و شائول با نام پرافتخار نجات دهنده و مسیح شناخته میشود" و همانطور که میدانیم عاقبت ناجی آخر نیز با نام عمانوئیل و پسر یگانه خدا و عیسی مسیح در بیت لحم به دنیا آمد.
نظیر آنچه خداوند در باره کورش میگوید ما میتوانیم در اشعیا 53 در آیه ده در باره عمانوئیل و یاشوا بیابیم:
...و مسرت خداوند در دست او میسر خواهد شد. 
من خودم وقتی این آیه را با اشعیا 44 :28 مقایسه کردم شیرینی حضور خداوند، مسیح و کوروش و دیگر پاکبازان را در کتاب مقدس حس کردم.
در هر دو آیه خداوند خطاب به مسیح و کوروش اما در زمانهای متفاوت خطاب میکند که آنها مسرت مرا کامل بجا خواهند آورد و در متن معتبر انگلیسی کینگ جیمز نیز همین کلمه مسرت (پلیژور) بکار رفته است.
و مسرت چیزی نیست جز اراده و خواست خداوند.


حتی در ارمیا باب 51 آیات 11 -27-28 هم هم آواز اشعیای نبی میشود
تیرها را تیز سازید و سپرها را به دست گیرید زیرا خداوند روح پادشاه مادیان را برانگیخته است و فکر او به ضد بابل است تا او را هلاک سازد.
و علمها در زمین برافرازید و کرنا در میان امت ها بنوازید. امت ها را بر ضد او حاضر سازید و ممالک آرارات و منی و اشکناز را بر وی جمع کنید. سرداران به ضد وی نصب نمائید و اسبان را مثل ملخ مودار برآورید. امتها را به ضد وی مهیا سازید. پادشاهان مادیان و حاکمانش و جمیع والیانش و تمامی اهل زمین سلطنت او را.

و مقایسه کنید با منشور کورش که خود را در خط بیستم بدینگونه با افتخار معرفی میکند:

"منم«کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان"

و اینگونه که می بینیم در آرشیتکت و پلان خداوند نام کورش گنجانده شده بود آنهم سالها پیش از آنکه از قوم های سرگردان و ستیزه گر و دشمن با هم امپراطوری واحدی بنام ایران بسازد.
همانگونه که در 2 تواریخ باب سی و شش آیات 17-23 میخوانیم خداوند برای مجازات اسرائیل بعد از مصر و آشوریان آنها را به دست بابل سپرد تا مجازات شوند و زمان این مجازات نیز هفتاد سال اسارت و دوری از اورشلیم و خرابی معبد خداوند و نابودی اورشلیم بود.

خداوند قوم اسرائیل را به اشد مجازات رساند چون بنی اسرائیل از راههای خداوند برگشته و به پرستش بتها روی آورده بودند و خداوند از قوم بابل برای مجازات آنها استفاده کرد و در پیشگوئی آینده نیز از اتحاد و یگانگی یک ملت یعنی پارس برای جلال نام خودش و عملی شدن پیشگوئی های خود و نجات قوم اسرائیل استفاده کرد و جالب است بدانید که اقوام دیگر نظیر مصر و آشور و بابل برای ضربه زدن و تنبیه اسرائیل از طرف خداوند مامور شدند اما امپراطوری پارس برای نجات این قوم و بازسازی معبد خدا در اورشلیم برانگیخته شد که بسیار اهمیت دارد

به باب چهل و پنجم اشعیای نبی توجه کنید:
خداوند به‌ مسیح‌ خویش‌ یعنی‌ به كورش‌ كه‌: دست‌ راست‌ او را گرفتم‌ تا به‌ حضور وی‌ امّت‌ها را مغلوب‌ سازم‌ و كمرهای‌ پادشاهان‌ را بگشایم‌ تا درها را به‌ حضور وی‌ مفتوح‌ نمایم‌ و دروازه‌ها دیگر بسته‌ نشود چنین‌ می‌گوید كه‌ من‌ پیش‌ روی‌ تو خواهم‌ خرامید و جایهای‌ ناهموار را هموار خواهم‌ ساخت‌. و درهای‌ برنجین‌ را شكسته‌، پشت‌ بندهای‌ آهنین‌ را خواهم‌ برید. و گنجهای‌ ظلمت‌ و خزاین‌ مخفی‌ را به‌ تو خواهم‌ بخشید تا بدانی‌ كه‌ من‌ یهوه‌ كه‌ تو را به‌ اسمت‌ خوانده‌ام‌ خدای‌ اسرائیل‌ می‌باشم‌. به‌ خاطر بنده‌ خود یعقوب‌ و برگزیده‌ خویش‌ اسرائیل‌، هنگامی‌ كه‌ مرا نشناختی‌ تو را به‌ اسمت‌ خواندم‌ و ملقّب‌ ساختم‌. من‌ یهوه‌ هستم‌ و دیگری‌ نیست‌ و غیر از من‌ خدایی‌ نی‌. من‌ كمر تو را بستم‌ هنگامی‌ كه‌ مرا نشناختی‌. تا از مشرق‌ آفتاب‌ و مغرب‌ آن‌ بدانند كه‌ سوای‌ من‌ احدی‌ نیست‌. من‌ یهوه‌ هستم‌ و دیگری‌ نی‌.

... من‌ زمین‌ را ساختم‌ و انسان‌ را بر آن‌ آفریدم‌. دستهای‌ من‌ آسمانها را گسترانید و من‌ تمامی‌ لشكرهای‌ آنها را امر فرمودم‌. من‌ او را به‌ عدالت‌ برانگیختم‌ و تمامی‌ راههایش‌ را راست‌ خواهم‌ ساخت‌. شهر مرا بنا كرده‌، اسیرانم‌ را آزاد خواهد نمود، امّا نه‌ برای‌ قیمت‌ و نه‌ برای‌ هدیه‌. یهوه‌ صبایوت‌ این‌ را می‌گوید.

... پس‌ اعلان‌ نموده‌، ایشان‌ را نزدیك‌ آورید تا با یكدیگر مشورت‌ نمایند. كیست‌ كه‌ این‌ را از ایام‌ قدیم‌ اعلان‌ نموده‌ و از زمان‌ سلف‌ اخبار كرده‌ است‌؟ آیا نه‌ من‌ كه‌ یهوه‌ هستم‌ و غیر از من‌ خدایی‌ دیگر نیست‌؟ خدای‌ عادل‌ و نجات‌دهنده‌ و سوای‌ من‌ نیست‌. ای‌ جمیع‌ كرانه‌های‌ زمین‌ به‌ من‌ توجّه‌ نمایید و نجات‌ یابید زیرا من‌ خدا هستم‌ و دیگری‌ نیست‌. به‌ ذات‌ خود قسم‌ خوردم‌ و این‌ كلام‌ به‌ عدالت‌ از دهانم‌ صادر گشته‌ برنخواهد گشت‌ كه‌ هر زانو پیش‌ من‌ خم‌ خواهد شد و هر زبان‌ به‌ من‌ قسم‌ خواهد خورد. و مرا خواهند گفت‌ عدالت‌ و قوّت‌ فقط‌ در خداوند می‌باشد. و بسوی‌ او خواهند آمد و همگانی‌ كه‌ به‌ او خشمناكند خجل‌ خواهند گردید. و تمامی‌ ذریت‌ اسرائیل‌ درخداوند عادل‌ شمرده‌ شده‌، فخر خواهند كرد.

و خداوند در اینجا به پیش گوئی خود اشاره نموده و بر این سخن پا میفشارد که تنها او خداوندی است که از آینده دوردست خبر داده و به ذات خود سوگند میخورد که بنا به مشیت وی این رویدادها ظاهر خواهند شد و هر زانو و زبانی وی را ستایش خواهند نمود و همانطور که می بینیم در این فصل کتاب مقدس به کورش و ملت پارس به چشم ملتی که به عدالت برانگیخته آزادی قومش وتاکید میکند که یهوه صبایوت خداوند لشکرهای بسیار چنین میگوید.

که چنین مقامی به عیسی مسیح خداوند تا ابد داده شد آنگونه که در اشعیا 42 آیات 6 تا 9 میخوانیم:
من که یهوه هستم تو را به عدالت خوانده ام و دست ترا گرفته و تو را نگاه خواهم داشت و تو را عهد قوم و نور امت ها خواهم گردانید تا چشمان کوران را بگشائی و اسیران را از زندان و نشینندگان در ظلمت را از محبس بیرون آوری من یهوه هستم و اسم من همین است و جلال خود را به کسی دیگر و ستایش خویش را به بتهای تراشیده شده نخواهم داد اینک وقایع نخستین واقع شد و من از چیزهای نو اعلام میکنم و قبل از آنکه بوجود آید شما را از آنها خبر میدهم .

و می بینیم که همچنین خداوند با موسیقی و حالت شاعرانه بسیار زیبائی در اشعیا 41 و 44 و 45 از کورش سخن میگوید :
کیست که کسی را از مشرق برانگیخت تا عدالت او را نزد پایهای وی میخواند؟

اشعیا چهل و یک آیه بیست و پنج:

کسی را از شمال برانگیختم و او خواهد آمد و کسی را از مشرق آفتاب که اسم مرا خواهد خواند و او بر سروران مثل برگل خواهد آمد و مانند کوزه گری که گل را پایمال میکند.
ببینید خداوند میگوید مانند کوزه گر گل را پایمال میکند و این به چه معنی است؟ این مثالی زیبا از سوی خداوند است برای بنا کردن و ساختن خانه خداوند بدست کوروش و این افتخار تا ابدالاباد برای کورش در گنجیینه ای بنام کتاب مقدس نگهداری میشود.

 

و در اشعیا چهل شش آیه یازده چنین می خوانیم:
مرغ شکاری را از مشرق و هم مشورت خویش را از جای دور میخوانم و گفتم البته بجا خواهم آورد و تقدیر نمودم و البته به وقوع خواهم رسانید. 
خیلی جالب است که کوروش به عنوان عقاب شرق نامیده میشود و حتی در پرچم های زمان وی پیکر یک عقاب با بالهای باز و چشمانی نافذ دیده میشود و انسان از دقت این پیشگوئی زمانی دراز بر خود میلرزد و هللویا سر میدهد.

و همچنین اشعیا چهل و هشت آیه چهارده و پانزده میخوانیم که:
پس همگی شما جمع شده بشنوید کیست از ایشان که اینها را اخبار کرده باشد.خداوند وی را دوست میدارد، پس مسرت خود را بر بابل بجا خواهد آورد و بازوی او بر کلدانیان فرود خواهد آمد. من تکلم نمودم و من او را خواندم و او را اوردم تا راه خود را کامران سازد.

و عاقبت به جائی میرسیم که این پیشگوئی عملی میشود یعنی آخرین باب از کتاب تواریخ و سپس اول عزرا: 
و در سال اول ِکوروش پادشاه فارس تا کلام خداوند به زبان ارمیا کامل شود خداوند روح کوروش پادشاه فارس را برانگیخت تا در تمامى ممالک خود فرمانى نافذ کرد و آن را نیز مرقوم داشت و گفت: کوروش پادشاه فارس چنین مى فرماید یهوه خداى آسمان ها تمامى ممالک زمین را به من داده است و او مرا فرمود که خانه اى براى او در اورشلیم که در یهوداست بنا نمایم پس کیست از شما تمامى قوم او یهوه خدایش همراهش باشد و برود.

 

و همچنین در کتاب عزرا باب نخست همین آیه را دوباره این حکم کوروش در ادامه می خوانیم:
پس‌ رؤسای‌ آبای‌ یهودا و بنیامین‌ و كاهنان‌ و لاویان‌ با همه‌ كسانی‌ كه‌ خدا روح‌ ایشان‌ را برانگیزانیده‌ بود برخاسته‌، روانه‌ شدند تا خانه‌ خداوند را كه‌ در اورشلیم‌ است‌ بنا نمایند. و جمیع‌ همسایگان‌ ایشان‌، ایشان‌ را به‌ آلات‌ نقره‌ و طلا و اموال‌ و چهارپایان‌ و تحفه‌ها، علاوه‌ بر همه‌ هدایای‌ تَبَرُّعی‌ اعانت‌ كردند. و كورش‌ پادشاه‌ ظروف‌ خانه‌ خداوند را كه‌ نبوكدنصّر آنها را ازاورشلیم‌ آورده‌ و در خانه‌ خدایان‌ خود گذاشته‌ بود، بیرون‌ آورد. و كورش‌ پادشاه‌ فارس‌، آنها را از دست‌ مِتْرَدات‌، خزانه‌دار خود بیرون‌ آورده‌، به‌ شیشَبصَّر رئیس‌ یهودیان‌ شمرد. و عدد آنها این‌ است‌: سی‌ طاس‌ طلا و هزار طاس‌ نقره‌ و بیست‌ و نه‌ كارد، و سی‌ جام‌ طلا و چهارصد و ده‌ جام‌ نقره‌ از قسم‌ دوّم‌ و هزار ظرف‌ دیگر. تمامی‌ ظروف‌ طلا و نقره‌ پنجهزار و چهارصد بود و شیشبصّر همه‌ آنها را با اسیرانی‌ كه‌ از بابل‌ به‌ اورشلیم‌ می‌رفتند برد.
و در عزرا باب چهارم آیه هفت به آیه ای برمیخورید که اگر روی آن زوم کرده باشید این نکته را در می یابید که یک آیه طلائی در باره نقش کوروش در کتاب مقدس است خود ببینید:
مخالفت‌ با بازسازی‌
و چون‌ دشمنان‌ یهودا و بنیامین‌ شنیدند كه‌اسیران‌، هیكل‌ یهوه‌ خدای‌ اسرائیل‌ را بنا می‌كنند، آنگاه‌ نزد زَرُبّابل‌ و رؤسای‌ آبا آمده‌، به‌ ایشان‌ گفتند كه‌ « ما همراه‌ شما بنا خواهیم‌ كرد زیرا كه‌ ما مثل‌ شما از زمان‌ اَسَرْحَدّون‌، پادشاه‌ آشور كه‌ ما را به‌ اینجا آورد، خدای‌ شما را می‌طلبیم‌ و برای‌ او قربانی‌ می‌گذرانیم.‌»



و اینجا با برجستگی نام کوروش و همسنگ کتاب اشعیا در کتاب عزرا نیز آشنا می شویم:
آنجا که وقتی دشمنان یهودا و بنیامین به آنها گفتند که بگذارید ما نیز در بازسازی معبد خداوند با شما باشیم اما بدنبال نیرنگ و سوء استفاده بودند و چنین پاسخ شنیدند که:
اما زربّابل‌ و یشوع‌ و سایر رؤسای‌ آبای‌ اسرائیل‌ به‌ ایشان‌ گفتند: «شما را با ما در بنا كردن‌ خانه‌ خدای‌ ما كاری‌ نیست‌، بلكه‌ ما تنها آن‌ را برای‌ یهوه‌، خدای‌ اسرائیل‌ چنانكه‌ كورش‌ پادشاه‌، سلطان‌ فارس‌ به‌ ما امر فرموده‌ است‌، آن‌ را بنا خواهیم‌ نمود.»

شاید دشمنان در این فکر بودند که با همکاری در ساختن خانه خدا کم کم آنجا را به بتکده ای مبدل کنند و قربانگاههای بتهای خویش را در آن قرار دهند اما نقشه پلید آنها با هشیاری به موقع سران قوم اسرائیل نقش برآب شد. 
و سران قوم به آنها میگویند که خانه خدا را چنانکه کورش پادشاه فارس به ما امر فرموده است آن را بنا خواهیم کرد آیا کورش به عنوان مسیح و نجات دهنده نقشه کش و آرشیتکت خانه خدا هم بود و این وظیفه از طرف خداوند بوی داده شده بود همچنان که زمانی به داوید و سلیمان تفویض شده بود!

 

و در انتها ثمره کار بزرگ کوروش را در همین کتاب عزرا مشاهده می کنیم:
و عکس العمل قوم را وقتی که میخواستند بنیاد خانه خدا را بنا بر تصمیم و طرح کورش بگذارند ببینید:

... و بسیاری‌ از كاهنان‌ و لاویان‌ و رؤسای‌ آبا كه‌ پیر بودند و خانه‌ اوّلین‌ را دیده‌ بودند، حینی‌ كه‌ بنیاد این‌ خانه‌ در نظر ایشان‌ نهاده‌ شد، به‌ آواز بلند گریستند و بسیاری‌ با آواز شادمانی‌ صداهای‌ خود را بلند كردند. چنانكه‌ مردم‌ نتوانستند در میان‌ صدای‌ آواز شادمانی‌ و آواز گریستنِ قوم‌ تشخیص‌ نمایند زیرا كه‌ خلق‌، صدای‌ بسیار بلند می‌دادند چنانكه‌ آواز ایشان‌ از دور شنیده‌ می‌شد..
(باب سوم عزرا)

و همچنین کوروش بزرگ فرمان داده بود که ظروفی که از خانه خدا در اورشلیم به بابل آورده شده بود دوباره به اورشلیم عودت داده شوند و این پیام بسیار بزرگی است برای ما که مقدسین به خداوند تعلق دارند و همگی آنانی که از مسیر خدا غارت شده اند و یا از خانه خدا رفته اند می بایست از راههای خود بریده و دوباره به مرکز الوهیت و قدوسیت خداوند بازگشت نمایند.

آیا فکر نمی کنید که وحی در باره کورش و زندگی وی و نجات اسرائیل یک نمونه بسیار زیبا و ملموس از نجات خداوندمان عیسی مسیح است؟ 
نجات دهنده ای که ما را از شر و گناه ابدی بابل بزرگ یعنی ابلیس نجات بخشید و به دروازه های اورشلیم بازپس فرستاد.
برای نتیجه گیری بهتر کافی است از یکسو کورش را با زندگیش و کارزار و برانگیختگی و منجی گری وپادشاهی اش قرار دهیم و با سوی دیگر که همانا انهدام همیشگی شر و گناه و آزادی از اسارت بدست مسیح نهائی و پادشاه تمام دوران یعنی عیسی (خدا نجات است) مقایسه کنیم: 
برای این مهم آیه نهم باب بیست و یک اشعیا را با مکاشفه یوحنای رسول را در کنار یکدیگر میگذاریم تا به عمق نبوت های اشعیا در باره مسیحای آخر دست یابیم آنجاست که در می یابیم که زمینه و منظور گفتار اشعیا ردیابی تنها یک مسیح بوده است که در پایان نیز به مکاشفه همنظری برای یوحنای رسول انجامیده است :
اشعیا بیست و یک آیه نهم:
"و اینك‌ فوج‌ مردان‌ و سواران‌ جفت‌ جفت‌ می‌آیند و او مزید كرده‌، گفت‌: بابل‌ افتاد افتاده‌ است‌ و تمامی‌ تمثال‌های‌ تراشیده‌ خدایانش‌ را بر زمین‌ شكسته‌اند."(فوج مردان و سواران منظور پارس است)


مکاشفه چهارده آیه هشت چنین میگوید:
"و فرشته‌ای‌ دیگر از عقب‌ او آمده‌، گفت‌: «منهدم‌ شد بابل‌ عظیم‌ كه‌ از خَمر غضبِ زنای‌ خود، جمیع‌ امّت‌ها را نوشانید."
و درمکاشفه هیجده آیه دو چنین میخوانیم:
" و به‌ آواز زورآور ندا كرده‌، گفت‌: «منهدم‌ شد، منهدم‌ شد بابِلِ عظیم‌! و او مسكن‌ دیوها و ملاذ هر روح‌ خبیث‌ و ملاذ هر مرغ‌ ناپاك‌ و مكروه‌ گردیده‌ است‌!"
ویرانی و تسلیم بابل ابتدا به دست کوروش و سپس در عهدی جدید به دست عسیای مسیح خداوند. 
و حتی میتوان با مراجعه به نوشته های کتیبه وی به روحیات معنوی و انسانی کورش پی برد و قبل از کشف این کتیبه در کتاب مقدس به زیبائی در باره وی نوشته شده بود:
خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود. 
خط ۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند می‌کرد، خشونت و بدکرداری. 
خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره می‌کرد. ، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود. 
خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.
خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید. 
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاه‌های مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود. 
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختی‌های آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. 
خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاه‌هایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاه‌ها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاه‌های خود برگرداندم. خانه‌های ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.
خط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود
خط ۴۳. ... کتیبه‌ای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی) 
این آشور بنی پال که در این کتیبه از او نام برده شده است کسی نیست جز پادشاهی مشهور که قبلا در جنگی بزرگ فاتح شده بود و در باره پیروزیش چنین کتیبه ای نوشته بود:


من زیگورات شوش را که با آجرهایی از سنگ لاجورد لعاب شده بود شکستم ، معابد ایلام رابا خاک یکسان کردم و خدایان و الهه‌هایشان رابه باد یغما دادم... ندای انسانی و فریاد‌های شادی به دست من از آنجا رخت بربست پادشاهان عرب راکه به اسارت من درآمدند به ناو کشی وگل کشی وادار نمودم و کلاه بیگاری برسرآنها نهادم
و وقتی کردار این دو پادشاه را با هم مقایسه میکنیم به اهمیت اندیشه بزرگ این دلیر مرد یعنی کوروش بهتر پی میبریم. و کورش در این کتیبه تاکید میکند که کاری به غیر از آشور بنی پال انجام خواهد داد و این از فرهنگ و عمق معنویات وی سرچشمه میگیرد وی معتقد بود بجای وحشیگری و غارت میبایست فرهنگ و بشردوستی را گسترش دهد چونان که طبق نص صریح کتاب مقدس در عدالت و انساندوستی سرآمد روزگار پادشاهان خود بوده است.

چرا کوروش به عنوان نمونه عدالت برشمرده میشود؟ آیا میدانید در روزگار کورش زنانی که کار میکردند وحامله میشدند میتوانستند از مرخصی با حقوق استفاده کنند و یا میدانید در زمان داریوش کبیر افرادی که وضع مالی خوبی نداشتند میتوانستند از بعضی کمکهای غذا و پوشاک ویژه بهره مند شوند مانند قانون امروزی کشورهای مترقی در تامین اجتماعی!(کتاب از زبان داریوش نوشته هاید ماری کخ آلمانی و ترجمه پرویز رجبی)

در زمان هخامنشیان و اشکانیان ازادی مذهبی برقرار بود و کسی را به جرم ارتداد به مرگ محکوم نمیکردند. 
ایا میدانید در تخت جمشید یا پرسپولیس که مقر کوروش و داریوش و خشایارشاه بوده است و در حمله الکساندر به آتش کشیده شد هیچ تصویر و یا مجسمه برهنه و شرم آوری از زنان نیست و حتی مردان و سربازان در 2500 سال پیش کاملا پوشیده بودند.بر خلاف تمدن یونان و روم که بر برهنگی هنری تاکید می کردند و حتی خدایان آنها برهنه بودند!
آیا این گفتار که ایران امپراطوری برگزیده خدا در باستان بوده است سخنی نابجاست؟!
چرا وحی خداپسندانه ای در باره فلیپ و اسکندر مقدونی و ژول سزار و بطلمیوس و فراعنه مصری در عهد عتیق نیست؟
پادشاهی که کورش هخامنشی نامید به معنی آئین برادری است و و این نام پرافتخاری برای یک امپراطوری است
امروزه کلیساهای پنطیکاستی و انجیلی در ایران با نام جماعت برادران شناسائی میشوند! 
پس از حمله سارازن ها و اعراب به ایران اولین قربانیان مذهبی ایران مسیحیانی بودند که در مرزهای ایران با اعراب زندگی میکردند و آنها در کشور ایران آزادی دینی داشتند و وقتی از قبول آئین جدید اسلام سرباز زدند بطرز فجیعی بنام خدا و دین قتل و عام شدند و زنان و دختران را به بردگی بردند ؟ آیا روح کورش نیز چنین بود؟ 
در زمان کوروش برابری بین زن و مرد وجود داشت و حتی جالب است بدانید برای سوم شخص مفرد در زبان پارسی برای زن و مرد یک خطاب صورت میگیرد و مانند زبان انگلیسی با هی و شی از هم جدا نمیشوند ،پارس ها به زن و مرد فقط کلمه "او" یکسان خطاب می کنند و حتی زنان دارای سه نام بوده اند بدین معنی که:"بانوی دارنده روشنائی" بطور مثال اگر میخواستند خانم مهین را صدا بزنند میگفتند: ای بانوی دارنده روشنائی مهین و اینگونه احترام به زندگی زنان و بنیان خانواده در آن جامعه باستانی وجود داشته است.


حتی با مستنداتی واقعی میگویند ژنرال و دریاسالار جنگ خشایارشاه و یونانیان یک زن بوده است!
هر چند که امروزه زنان از حقوق بسیار پائین تری برخوردارند و همینطور مسیحیان و یهودیان و بهائیان و سنی ها و مندابی ها و صوفی ها و طریقتی ها و دیگر اقلیت های مذهبی!
روح کورش بزرگ با صلب آزادی شخصی و مذهبی و قومی مخالف بود امروزه در کجای دنیا میتوانید ببینید که اشخاصی را به جرم مسیحی شدن میکشند میسوزانند و سر میبرند و کلیساها را به آتش میکشند و یا آنها را به زندان می فرستند
جمهوری اسلامی، پاکستان افغانستان عراق سودان 
یکبار با یک افغانی صحبت میکردم گفت خانواده و اقوام ما را به جرم مسیحی شدن تکه تکه کرده اند توجه کنید وقتی میگوید تکه تکه کردند یعنی واقعا اینکار را کرده اند!!! 
آیا میدانید سربازان طالبان در افغانستان وقتی به خانه ای هجوم بردند و در آنجا یک کتاب مقدس دیدند با صاحب خانه که اسمش عاشق مسیح بود چکار کردند؟ 
شاید نتوانید تصور کنید که چشمان وی را در آوردند و بر آن نمک پاشیدند چون بوی گفتند تو به انجیل نگاه کردی و چشمت نجس شده است. ما میخواهیم اینگونه ترا از گناه کبیره نجات دهیم!
در دوران طالبان فقط سه یهودی در افغانستان مانده بودند و از این سه نفر دو نفر که بر سر یک کتاب تورات گمشده با همدیگر مشاجره کردند طالبان خبردارشده و یکتن آنها را دستگیر و اعدام کرد و دیگری ناپدید شد و امروز در افغانستان فقط یک یهودی وجود دارد.


قتل ،ترور ، بی فرهنگی و تنفر از کارهای یک ایرانی بیدار دل نیست .یک ایرانی واقعی در این اندیشه است که وظیفه خود را به فرهنگ و تمدن، به آسمان و قدوسیت که جایگاه خداوند است به بهترین وجه ادا کند. 
ردپای ایرانیان و فرزندان کورش در عهد جدید نیز با احترام همراه است و میتوان به مجوس هائی که برای یافتن مسیح به اورشلیم امده بودند اشاره کرد که وقتی مسیح نوزاد را در بیت لحم دیدند بر او سجده کردند. 
اینک مشهورترین کارت پستال کریسمس تصویر این مجوسیان است که با شتر هستند و به ستاره ای که روبروی آنها میدرخشد خیره شده اند.
و یا در اعمال رسولان نیز با آنها مواجه میشویم که در روز پنتیکاست، پارت ها و مادها و ایلامیان به مسیح ایمان آوردند.
آیا میدانید که لقب ماجستی یا والاحضرت که به بزرگترین مقام سلطنتی و یا خانواده وی در اروپا میگویند از ریشه پارسی ماگ و مجوس درست شده است.

کلیساهائی در ایران هست که تاریخ آن به قرن اول میلادی میرسد و یکی از بزرگترین مبشران ایرانی بنام آلوپن در سال 635 برای بشارت در باره مسیح خداوند به چین رفت و کلیسائی بنیان نهاد که تا قرنها پا برجا بود.

زمانی بود که مسیحیان اروپا که در زمان اشکانیان در سختی بودند به مرزهای ایران میگریختند و در ایران ساکن میشدند.


در شورای نیقیه که اساس ایمان مسیحی را در آن تعریف کردند یک اسقف ایرانی بنام یوحنا حضور داشت. 
پس از حمله اعراب و سارازن ها به ایران پس از درگذشت محمد پیامبر اسلام وقتی پادشاه ایران بنام یزدگرد کشته شد این راهبان مسیحی بودند که او را یافته و با تشریفات و احترام به خاک سپردند که در شاهنامه بزرگترین کتاب حماسی فردوسی نیز آمده است.
مقبره چهار تن از پیامبران اسرائیل بنام های استر و مردخای و حبقوق و دانیال در ایران است، یهودیان اسرائیل احترام زیادی برای ایران و کوروش قائل هستند و آنها میخواهند در بندر حیفا در اسرائیل بنای یادبودی برای وی به بزرگی مجسمه آزادی در آمریکا بسازند و خیابانی بنام کورش و ایران در اسرائیل هست.
فراموش نخواهیم کرد که در زمان خشایارشاه و ملکه استر نیز اقدام به موقع خشایارشاه مانع از نابودی قوم خدا در شوش شد و همچنین کتاب استر ابتدا به زبان پارسی نوشته شده و سپس به عبری ترجمه شده بود. 
از سرزمین ایران واژه هائی به گوش تمام جهان رسیده است که بیشترین کاربردها را در زبان آنها دارد چون سواسری =سیستر برار= برادر ماتر= مادر پدر، پور= پادر و یا فادر دختر= دوتر من= مرد، بشر
حتی ایرانیان قدیم از بکاربردن واژه های بد و زشت خوداری میکردند.
بطور مثال واژه ای که برای زندان استفاده میشود به معنی جای خوشی برای زندگی است!


واژه ای که برای بیمارستان استفاده میشود به معنی جائی است که اصلا ناخوشی و مرض و مرگ در آن نیست!
واژه ای که برای قبرستان استفاده میشود به معنی جائی است که انسان تن آسائی و تفریح میکند (آرامگاه)!
ببینید همه چیز از امید و شادی و مهربانی حکایت داشته است ...تقریبا در هر ماه دو جشن برگزار میشده است اما الان تقویم ایران پر از بوی مرگ و نیستی است و مراسم عزاداری و غم در آن از تمامی کشورها بیشتر است.
جشن نوروز جشن ملی ایرانیان درست در روز اول بهار برگزار میشود. که زیباترین فصل سال است. حتی در ایالت انتاریو کانادا وارد تقویم رسمی آنجا شده است و یک روز تعطیل به شمار می آید.
سرزمین من ایران جزء فراموش نشدنی رویدادهای کتاب مقدس است و کوروش بزرگ بزرگترین قهرمان آن اگر چه دولت جمهوری اسلامی حتی با حسادت به مقبره وی در پاسارگاد نگاه میکند و ممکن است بخاطر سدسازی در نزدیکی آن در آینده به زیر آب رود. 
آیا میدانید کوروش در ایران روز یادبود ندارد اما فیدل کاسترو و پاتریس لوبومبا و خالد اسلامبولی که رئیس جمهور مصر را کشت و یا سلیمان خاطر مسلمان اردنی که در اردن نزدیک مرز اسرائیل هفت توریست را کشت یک روز یادبود در تقویم را به خودشان اختصاص داده اند!!!!!
آیا آنها هم بزرگداشت ندا آقا سلطان را به عنوان شهید در تقویمشان دارند؟
آیا می دانید که سازمانی که برای ترور سلمان رشدی قول پرداخت مبالغ زیادی به افراد میداد مجسمه فرد مسلمان غنائی را که در ترور نافرجام سلمان رشدی کشته شده را به عنوان شهید پرده برداری کرده است! 
انسان در میماند که آنها چه دشمنی با کوروش مسیح خداوند دارند.
همان گونه که سی سال است کلیسائی جدید در ایران ساخته نشده است.


اگر چه بعضی تاریخ نویسان نیز با کینه از کورش یاد کرده اند این دست تاریخ نویسان میگویند که نفرت داشتن از پارسیان بسیار زیباست و حوادث دروغین و نامربوطی به مسیح خداوند کورش نسبت داده اند که شاید شما افسانه ساختگی مرگ کوروش را بدست ملکه ماساژت ها شنیده باشید و یا تابلوی نقاشی آن را دیده باشید که زنی سر کوروش را در مشک خون فرو میببرد آیا کسی که اشعیا خادم خداوند و ماشیح میداند به چنین مرگ زشتی نقاب در خاک میکشد.
در واقع مرگ کوروش چنین اتفاق افتاد:
«کوروش در کاخ خویش چون با آنان یعنی (پسرانش) سخن گفت، دستش را به تمام کسانی که در اطرافش گرد آمده بودند عرضه کرد، روی خود را پوشاند، و جان سپرد.»
کوروش بنیانگذار امپراتوری هخامنشی است، کسی که نزدیک به بیست و پنج بار در کتاب مقدس از وی نام برده شده است و بارها نیز با رمز و اشاره از وی سخن رفته است و گزنفون تاریخ نویس با اینکه ایرانی نیست درباره اش می گوید:
"کوروش، مردی پارسی، که شمار عظیمی از مردمان، شهرها و ملت ها را به زیر فرمان خود درآورده بود قوم هائی که چندین روز راه و برخی چند ماه راه دور بودند، قوم هایی که هرگز او را ندیده بودند یا اطمینان داشتند که هرگز او را نخواهند دید به اراده ی خود از او فرمان می بردند، اما همه بدون اجبار تابع اقتدارش بودند. از این نظرگاه، کوروش بر تمام شاهان دیگر برتری یافته."
کوروش به تمامی جهان تعلق دارد و مرزی نمی شناسد او با کتاب مقدس و استوانه حقوق بشرش در قلب ملیونها انسان آزاد اندیش و با ایمان جا دارد از نیوزیلند گرفته تا دیترویت و استکهلم، هرات، نیویورک آتن و سوئیس، مالت جنوا مایورکا و ریودوژانیرو و شیراز و آنشان ایران افریقا، کوروش متعلق به همه هست است به دیروز امروز و فردا او چراغ راه ماست روح وی در مسیح خداوند شاد باد آمین.


و بدانیم چونان که در روسیه و بلوک شرق و رومانی و چین دهها سال برای خاموش کردن آتش مسیحی تلاش کردند و موفق نشدند این مهم اینک در ایران اتفاق افتاده است در یک حکومت تا بن دندان مذهبی و خشک اسلامی که سی سال پیش فقط دویست ایماندار مسیحی از زمینه اسلام داشت حالا این تعداد حتی با تهدید و ارعاب دولتی به نزدیک دو ملیون رسیده است و تعداد زیادی در سی سال انقلاب اسلامی در ایران شهید شده اند و بسیاری متحمل زندان و شکنجه و تهدید قرار گرفته اند و یا مجبور به مهاجرت برای نجات جان خود شده اند و میتوان گفت مشعل خداوند که در زمانها ی دور در دست کوروش بزرگ بود اینک دست بدست در میان انبوه نجات یافتگان و ایمان آورندگان به مسیح در دست مردان و زنان و کودکان پسران و دختران میچرخد و این مشعل خاموش شدنی نیست چون این مشعل از قلبها زبانه میکشد و آتشش از درون سینه مسیح به سوی ما سرازیر میشود، تاکید میکنم خاموش شدنی نیست! 
آمار زیادی از ایمان آورندگان به مسیح در خاورمیانه در ایران، مصر، افغانستان، تاجیکستان، پاکستان، آذربایجان، عراق و حتی عربستان گزارش میشود هللویا بر عیسی مسیح خداوند.
روحانیان مسلمان تراز اول در خاورمیانه و شمال آفریقا به مسیح ایمان آورده اند آمین و هر روز نجات یافتگان بیشتر میشوند.


و سخنم را با نبوت ارمیای نبی در باب چهل و نهم آیات 34 تا 39 در باره ایران یا عیلام به پایان میبرم: 
یهوه صبایوت چنین میگوید اینک من کمان عیلام و مایه قوت ایشان را خواهم شکست. 
خداوند میگوید من کرسی خود را در عیلام برپا خواهم نمود و پادشاه و سروران را از آنجا نابود خواهم ساخت .لیکن خداوند میگوید در ایام آخر اسیران عیلام را بازخواهم آورد.
و امید آخر ما ایرانیان فرزندان کوروش و دیگر ایمانداران به خداوندی مسیح نیز همچون قوم اسرائیل به باب 30 تثنیه آیه 3 میباشد که خداوند وعده داده است که ما را از اسیری بازخواهد گرداند و از میان ملت هائی که پراکنده شده ایم ما را دوباره جمع خواهد نمود و ما شادی خواهیم نمود بر آن روز آمین.
و روز کوروش بزرگ مسیح و نجات دهنده از سوی خدا بر شما دوستان و فرزندان و همجهانشهریان وی خجسته باد.


HAPPY CYRUS DAY
برکت مسیح همراه شما ایرانیان و ایمانداران باد تا بازگشت دوباره مسیح خداوند آمین.

  • مطالعه 3178 مرتبه

مطالب مرتبط

  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50
  • 51
  • 52
  • 53
  • 54
  • 55
  • 56
  • 57
  • 58
  • 59
  • 60
  • 61
  • 62
  • 63
  • 64
  • 65
  • 66
  • 67
  • 68
  • 69
  • 70
  • 71
  • 72
  • 73
  • 74
  • 75
  • 76
  • 77
  • 78
  • 79
  • 80
  • 81
  • 82
  • 83
  • 84
  • 85
  • 86
  • 87
  • 88
  • 89
  • 90
  • 91
  • 92
  • 93
  • 94
  • 95
  • 96
  • 97
  • 98
  • 99
  • 100
  • 101
  • 102
  • 103
  • 104
  • 105
  • 106
  • 107
  • 108
  • 109
  • 110
  • 111
  • 112
  • 113
  • 114
  • 115
  • 116
  • 117
  • 118
  • 119
  • 120
  • 121
  • 122
  • 123
  • 124
  • 125
  • 126
  • 127
  • 128
  • 129
  • 130
  • 131